بنام خداوند عشق و خرد
مرغ عشق
بر درخت قدر سبز سپید ......روی یک شاخه پر برگ و قوی
شاخه مهر و محبت ........مرغک عشق نشست ....چه سراسیمه و مست
باد و طوفان شدید
... دیدن ادامه ››
بشد از خشم پدید
تنه از شدت طوفان بلا می لرزید
شاخه حرص شکست .......شاخهء زور خودش را جمع کرد
هم به سوی پف طوفان بلا سر خم کرد
شاخهء مهر و صفا ........پوششی داد به مرغک ز وفا.....برگها را سپری ساخت به باد
زیر انبوهی برگ........مرغ عشق را جا داد............
مرغ رو کرد به خدا........مکن ای دوست تو این شاخه جدا .....مکن ای دوست تو این شاخه جدا
خشم چون نام خدا را بشنید .......دم مهر .....عشق پر آوازه شنید
نرم شد ...چند لرزه دیگر بداد .......تا بیامد خشم الله اش به یاد..........
آفتاب از قدم صبح سپید بر درخت می تابید .......نفس باز نسیم .....
از گلستان زد و پر کرد شمیم
خوش طراوت شد دشت ..........همه در خیر و گذشت
جویباران جاری ...........همه جا بیداری....همه جا بیداری
مرغها پر زده از کوه سرازیر شدند
همه پرواز کنان می خوانند .......وازه عشق و محبت به نوا می راندند
همه با هم هم سو .....همه با هم خوش رو
همه با اشک به نوا....همه با هم به دعا
مکن ای دوست تو این شاخه جدا......مکن ای دوست تو این شاخه جدا