در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | نیما کرباسی زاده درباره نمایش نمایشنامه‌خوانی یک دقیقه سکوت ...: بنده این نمایش را امشب دیدم و بسیار لذت بردم . 1- 19 ساله هستم : ب
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 00:41:27
بنده این نمایش را امشب دیدم و بسیار لذت بردم .

1- 19 ساله هستم : برای من ، که نوجوانی ام در سالهای اصلاحات شروع شد و تازه 19 ساله بودم که سال 80 این نمایش روی صحنه رفته بود ، درک صحیحی از ارزش "رئالیزم" در آن سالها امکانپذیر نبود . آن روزها فکر میکردیم "مدرنیته" دوای درد جامعه ماست و مدرنیته را در "اولین نمایشگاه هنر معاصر" در موزه هنرهای معاصر (سال 80) دیده بودم و مبهوت آن بودم . فکر میکردم انتزاع ، آوانگاردیسم افراطی ، نوگرایی ابژکتیو و ... مدرنیته است و ما درد مدرنیته داریم ! تا سالها وقتی اسم هنر رئال را میشنیدم تنم مورمور میشد و روشنفکری سیاست زده ام کهیر میزد !
من تاریخ را تمام شده میدیدم و راه رفته را بی بازگشت . هرگز نیازی به فکر کردن به "امروز ، اینجا" نمیدیدم و مطمئن بودم گذشته های تاریک هرگز برنمیگردد.
من (ما؟) در آن روزگار درکی از واقعیت نداشتیم ...

2- نمایش "یک دقیقه سکوت" در آن سالها روی صحنه رفت . یکی از دوستانم دیده بود و برای ما تعریف میکرد "شعاری بود و تاریخ مصرف دار!" اما ما ... دیدن ادامه ›› میخواستیم نمایش "مدرن!" ببینیم ، فیلم انتزاعی ببینیم و شعر نو بخوانیم . من تصمیم گرفتم وقتم را برای چنین نمایش "رئال"ی تلف نکنم و به جایش سمفونی ارکستر چوبهای رضا قاسمی را (که بعنوان وبلاگ نویس میشناختم و اولین کتابش بود که در ایران مجوز نشر میگرفت) تمام کنم !!!
من کاکتوس رادی ، یک دقیقه سکوت یعقوبی ، چیستای چیستا یثربی ، ... را شعاری و تاریخ مصرف دار میدانستم و نمیپسندیدم!

3- 27 ساله هستم : سال 88 اجرای محدود این نمایش را در سالن کوچک تالار مولوی به تماشا نشستم . در این سالها هنر ، جامعه و تفکر در ما به انتزاع کشیده شده است . هر قدر نتوانستیم از زندگی حرف بزنیم ، هر قدر نتوانستیم از دردهایمان در تئاترهامان بگوییم ، همانقدر از انتزاع گفتیم و فرم دیدیم . کم کم یادمان رفته بود که هنر باید دغدغه داشته باشد . هنر وقتی ستایش انگیز است که حسی از من ، درکی از ما و حرفی از دل این مردم اینجایی را فریاد بزند. امروز میفهمم که این همان "رئالیزم" است ، همان که رادی بود ، همان که رحمانیان است ، همان که بیضایی ، کوهستانی ، نادری ، ... میخواستند بگویند ولی نتوانستند. همان که "حقیقت واقعیت" را برایمان برملا میکند...

4- امروز 31 ساله هستم . با خود فکر میکنم که ما به این میزان از رئالیزم شدیدا نیازمندیم . انتزاع بس است ، زندگی ، جامعه و امید خودم را در "رئالیزم" جستجو میکنم ، چه در هنر ، چه در جامعه ، و چه در سیاست .
من امروز بیش از هر زمان دیگر ، صدای آرمانها و ارزشها را در رئالیزم ، در واقعیت زندگی جستجو میکنم ...
این بحث ایدئولوژیک قضیه است ولی اگه بخوایم به خود مقوله ی تئاتر نگاه کنیم. هنر تئاتر ما داره از این رئالیزم مضمون زده ی بوی نا گرفته تا سر حد مرگ رنج می بره
شاید در جامعه و سیاست و... بشه امید خودمون رو در رئالیزم جست و جو کنیم ولی در هنر به هیچ وجه
نمی گم نباید باشه، چون اصلن به "نباید باشه " ی هیچ چیزی معتقد نیستم و همه چیز باید باشه ولی گذاری باید (چه بخوایم چه نخوایم) در هنر ما طی بشه که این گذار طی که نشده هیچ، شروعم نشده. و هر چی پیش از این بوده (به جز معدودی کارگردانان) نه خود تجربه گرایی و عصیان هنری که تنها ژست و ادایی از این به قول شما پست مدرنیسم است.
۲۴ اسفند ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید