در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | ابرشیر درباره نمایش مرداب روی بام: نمایش " مرداب روی بام " را سال های بعد با طراحی صحنه اش به یاد خواهم آ
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 23:54:26
نمایش " مرداب روی بام " را سال های بعد با طراحی صحنه اش به یاد خواهم آورد. طراحی کاربردی و خلاقانه ی آقای احصایی با استفاده کلیشه ای رایج شده طراحی در برخی نمایش های چند وقت اخیر از سطح شیب دار بسیار فاصله دارد.نقش زمینه گل دار با رنگ تیره و زمینه روشن بر صحنه ای که پر از سوراخ هایی که نمی بینیم... ایده باغ گلی که گل هایش چاقو است، درخشان است.استعاره ای از کاشت خشونت در خاکی که ثمری جز بی حاصلی،تباهی و جدایی و سیاهی و غم و... ندارد. به آقای احصایی و ایده های کارگردانی در شیوه اجرایی باید تبریک گفت.
**
"متنی زیبا و پر تکلف و متعهد در حصار بازتولید کلیشه ها،ابتر می ماند"
نوشته آقای گوران با الهام از نمایش لورکا به لحاظ مضمون و حرفها(دردهایی) که می زند در شرایط کنونی یک انتخاب شجاعانه و مسولانه به لحاظ رسالت تاتری می باشد ... زندگی های تحت تعقیب و تفتیش،، قاب خالی ،، تن و تنهایی زنان دردمند ،، مادران عزادار با روسری های سفید،، وطنی که مثل گور بزرگی برای ساکنین اش شده ،، خشونت در خاکی که چاقوها به جای گل ها رسته اند .... اما ای کاش این متن زیبا که پر است از جملات قصاری که گاه می خواستی یادداشتشان کنی ! به لحاظ استراتژی متن متهورانه تر و ساختشکنانه و رهایی بخش عمل می کرد...اگر لورکا خیلی شاعرانه فضای بسته و سنتی و جنسیت زده را در نمایشنامه هایش ترسیم می کند،انتظار من مخاطب از جهان نمایشی رضا گوران در سال 1393شمسی تماشای تکرار لورکا و مضامین اش به همان شکل نیست . باید چیزی فراتر از آن جهان به مخاطب معاصر داده شود .مضمون بسیار تکرار شده عشق مجنون وار اسطوره ای باعث می شود برخی تماشاگران معاصر که از عشق تعریف های دیگری دارند واپس بخورند. شاید اگر ستاره ... دیدن ادامه ›› پسیانی نقش را آنقدر اگزجره بازی نمی کرد و بازی خونسردی ارایه می داد نشان از ساختشکنی از اجرای این جور نقش ها تلقی می شد(که نشد)...به نظرم البته این پرداخت پرغلظت عشقی شاید ترفندی برای تلطیف مسایل بسیار جدی دیگر و عمق تاریکی مطرح شده در متن برای دور زدن از ممیزی است.اما انتخاب مکان و زمان لورکا نباید نگاه و طرح مضامین را به همان مقطع قفل می کرد.مفهوم فاعلیت رهایی بخش در شخصیت پردازی جهان نمایشی لازم است. عشق ...انتظارات از یک زن خوب ایثارگر وفادار ... رنج زن بی عمل منتظر ... نازایایی و فرزند خونی ... پیرشدن به شکل متحد محتوم.. ،جنسیت گرایی به معنای قاب بندی محکم و سلب از مفهوم زن بودن یا و مرد بودن در یک جامعه جنسگرای مردسالار ..."زن یعنی این ! مرد یعنی این !" و لاغیر ! و سرنوشت محتوم و سیاه زن... بدون اینکه فرض شود امکانات دیگری خارج از دوگانه زن پاک ،پاسوز ،منتظر(تک عشقی) بی عمل و زن هرز تنوع طلب بیرون وجود دارد ...جهان متن خفقان آور این دوقطبی های جنسیتی مردسالارانه را که دست بر قضا از دلایل تحکیم و تعمیق خشونت یک جامعه است،تکرار می کند و فاقد جنبه های رهایی بخشی و متفاوت به لحاظ شخصیت پردازی و طرح مضامین است.
گاهی مشکل از جایی شروع می شود که یک مرد می خواهد از احساسات و رنج های زنان بنویسد و آنها را (هرچند همدلانه)قضاوت کند اما آیا تجربه زیستی اش به او چنین اجازه ای می دهد؟
***
جز به جز اجرایی نمایش مرداب روی آب(متن،طراحی،بازی ها،حتی موسیقی) می تواند زیبا و کامل باشداما واقعیت این است که ارتباط ارگانیک و هماهنگی بین تمام اجزا نمایش حکم فرما نیست . سوریالیسم زیبایی که روی صحنه جاری است با رگه های غلیظ رمانتیسیم غیرواقع گرای متن همسازی ندارد.اگر این همسازی به وجود می آمد شاهد یکی از بهترین نمایش های این سالها بودیم.
"گاهی مشکل از جایی شروع می شود که یک مرد می خواهد از احساسات و رنج های زنان بنویسد و آنها را (هرچند همدلانه)قضاوت کند اما آیا تجربه زیستی اش به او چنین اجازه ای می دهد؟"

تحلیلِ آموزنده و تامل برانگیزی بود. واقعا سپاس
۲۱ فروردین ۱۳۹۳
بزرگوارید متاسفانه نتونستم تمام نقد دوستان را قبل از نوشتن بخوانم بسیاری از حرفها رو شما و دیگران به زیباترین وجه اشاره کرده بودید ... نقد شمارا یکی از بهترین ها دیدم ...
۲۳ فروردین ۱۳۹۳
لطف دارید خانم ثانی ... امیدوارم بیشتر از شما بخوانیم
۲۴ فروردین ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید