چه کردین بامن شما.راستش من ده دقیقه اخر کار همش گریه میکردم.به حال خودم،به حال خودمون.میدونی 35 سالت باشه بعد بیشتر عمرتو تو نوستالژی سپری کنی یعنی چی؟!!!! ما بچه های دهه شصت (56-66) دیگه چی مونده که عقده شو نداشته باشیم؟نوار گوش دادن؟فیلم هندی دیدن؟تفاوت ویدئوی سوپرا با آیوا صد و یک؟عرق سگی خوردن؟به خدا که این اسمش زندگی نیست.نبود.اصلن قشنگ نبود.نیست... حالا بالفرضم که بخوای جلوی بچه های دهه هفتادی قیافه بگیری.کل کل بدبختیه مگه؟!!حالم خوبه چون یه نمایش خوب دیدم.حالم بده چون همه نداشته هام و عقده هام استفراغ شد رو هیکلم.الان هیجانی ام واسه همین اینقدر پراکنده شد.حالم خوب نیست.حالم خیلی وقته که خوب نیست ... هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتنِ خود برنخاست که من به زندگی نشستم!
پ.ن:فکر کنم به رغم همه خوبیهای کار و از جمله دکورش،چینش وسایل و شایدم نحوه بیان دیالوگها باعث شد که تو 10 دقیقه اول تقریبن 50درصد مکالماتو نفهمم.البته لطف تماشاگران هم مزید بر علت بود دیگه.بابا به خدا بغل دستیت هم اونی که تو میبینی داره میبینه.لازم نیس واسش بازتعریف کنی.در مورد خوبی و بدی کار و بازیگراش هم بذارین بعد کار صحبت کنین نه حین اجرا
پ.ن2:این دیگه خیلی ایرلد بنی اسراییلیه، ولی پفکی که نازنین همسر قدرت میخورد امشب از این چی توز بزرگا بود.اون زمون!!! ما ازینا نداشتیم که؟؟
پ.ن:مرسی از آقای محمدی که اینگونه قدرتمند قدرت بود.