پیشمهاد میکنم کسایی که این کار رو هنوز ندیدن، این متن رو نخونند
آخرین نامه
اسم این تیاتر ذهن من رو به هر موضوع و فضایی برد الا جبهه و جنگ
با ورودم و روشن شدن صحنه و دیدن اونهمه استانبولی های نو و حلبی ذهنم به سمت یک کارگاه ساختمونی کشیده شد حتی لباس های شخصیت ها مانع این شد فکر کنم میدان نبرده
تیکه کلام های بسیار خوب میمیک صورت فرمانده
شخصیت جذاب سرباز بسیجی15 ساله نه اینکه بگم چون خندیدم جذاب بود نه
دیالوگ ها پر از سادگی بود پر از صراحت
... دیدن ادامه ››
کلام و سادگی
دیالوگ های سرباز نزددیک به ترخیص اینقد عامیانه بود که حس کردم اینها واقعی هستند و اینجا سالن نمایش نیست
نه تفنگی بود نه دوربین نه بیسیم
اما همه حس ها واقعی بود
هرچی به انتها نزدیک میشد با خودم فکر میکردم آخرش قراره چی بشه
وقتی پسرک رفت وسط مین ها و منور زد و شهید شد
اصلا انتظار نداشتم آخرین نامه برای او باشد نامه خواهرش لیلا
واقعا اشک تو چشام جمع شد شوکه شدم
هنگ کردم یهو یادم افتاد اینجا فقط یه نمایشه
اما واقعیت این بود که سال 93 نمایش بود و سال 66 میتونست واقعیت باشه
این نمایش رو دوست داشتم
از صمیم قلب آرزوی موفقیت برای کارگردان و بازیگران و .. این نمایش دارم