در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال sohrab | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 08:44:06
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
sohrab (sohrablight)
درباره نمایش P2 i
نمایش بسیار خوبی بود با تکنیک های کارگردانی بروز، بجا و خلاقانه
اوایل نمایش کمی حس گنگی به ادم دست میده که البته بد نیست اما من شخصا ذوقم یکم کور شد
اما در ادامه با صحنه های پر حرکت و پر جنب و جوش گاها استفاده از دیالوگ های پر انرژی و کنایه امیز تلمیح ها و تلفیق زندگی امروزی و موبایل و شاهنامه و سنت بسیار بسیار جذابیت ایجاد میکرد
شخصا ترجیح میدم اگر نوشتاری در باره یک نمایش مینویسم زمانی باشه که مدتی از تمایش اون گذاشته باشه تا ماندگاری و اثرگذاریش رو هم بسنجم
این نمایش بسیار پر زحمت بود معانی والایی رو اراءه میکرد اینکه مختص اون بازه زمانی که هنوز کاوه به میدان کارزار نیومده بود خودش برای من جذاب بود و از نظرم از نقاط قوت کار بود چرا که مانع از کلیشه ای شدنش شده بود.
اما من شخصا با اینکه همه چیز خوب بود ، به دلم نچسبید و برام تاثیر گذار و ماندگار نبود !خب این یه نظر شخصیه که به نظرم شاید دلیلش عدم وجود صحنه های حماسی یا دراماتیک یا هر چیزی که احساساتم رو برانگیخته ... دیدن ادامه ›› کنه
این احساس میتونه حس غم، اشک، حماقت ، دشمنی، کینه و .. حتی پیروزی شادی لبخند ...
من انتظار داشتم صحنه اخر که بازسازی کابوس ضحاک بود حماسی تر باشه یا حداقل ظنز بیشتری داشته باشه خلاصه پر رنگ تر باشه
واقعا از بازی ضحاک و اقای دکتر خوشم اومد و تشویق دارند
خسته نباشید و احسنت میگم به خانم بازیگری که تمام مدت برای نشون دادن زندگی تکراری ،خفقان ترس جاری ، از ابتدا همواره روشنایی کاخ ضحاک رو تامین میکردن باید بگم که واقعا کار سختیه که مدتی بی توقفه تردمیل گونه راه بروی ...
به این نمایش انتقاد های دیگه هم دارم
مثلا جمعه 11 مهر که به دیدن نمایش رفتم اخر نمایش اتمامش نحوه ترک صحنه بازیگران برام جالب نبود انگار هول بودن برای رفتن یا یه تکلیفی از سرشون باز کردن و خیالشون راحت شده
و اینکه با توجه به چیدمان صندلی ها چقدر بهتر بود بازیگران عزیز و کارگردان خوش ذوق لااقل قابلیت مانور رو ایجاد میکردن که سایرین که رو بلوک هایی غیر از a b c نشسته اند فکر نکنند از عوام هستند و بازیگران کاملا پشت به انها و بی تفاوت به انها برای اشراف زادگان بلوک a b c اجرا میکنند
در حالیکه اصلا تفاوت قیمت 5000 تومانی مظرح نیست و فقظ سزعت در خرید بلیط بیشتر مطرح است
در سالن ایرانشهر نمایش های با این سبک چیدمان رفته بودم اما هیچوقت اینقدر پشت به تصویر نبودم! در حالیکه صندلی 4 بشینی 20 سانتی بازیگر اما نتونی حس و حال بازیگر رو ببینی !
این فقط یه انتقاد شخصیه و اصلا قصد جسارت به هیچ بزرگواری نداشتم ، دوست داشتم حسم رو صادقانه با عوامل نمایش در میان بگذارم.
تعجب میکنم اینجا چیزی واقعا نوشته نشده ؟
با اینکه زمان زیادی از دیدن این نمایش میگذارد اما ترجیح دادم نظرمو بنویسم حتما
بسیار نمایش خوبی بود رأل و واقعی بودنش برام جالب بود اشنا با دنیای امروز بود
بازی ها روان و زیبا
صحنه های راویانه بسیار دلنشین
اما یکم خسته کننده بود
موضوع و چگونگی پرداختن به موضوع و گره ها خیلی خوب بود همانند یک تله تیاتر تلویزیونی بود اما زنده
من بشخصه دوست داشتم
رومینا خلج هدایتی و نیلوفر دهقان این را خواندند
مصطفی رفیعی و Naomi این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
میگویند کمبود امکانات باعث رشد خلاقیت و ایده پردازی های نو میشود ، در این نمایش این امر را به وضوح میشد دید
پیوند میان نماهای مختلف بسیار جالب و زیرکانه بود گریم جالب و استفاده از رنگها
و بازیگران جوان با استعداد با صدای گرم و فن بیان عالی
نمایش بسیار خوب بود اما من کلا معتقدم این سالن در حده نمازخانه دوران راهنمایی و دبیرستان که در ان تیاتر تمرین میکردیم نیست ! دو ستون وسط ازار دهنده اند و عدم امکان به کار بردن یک صحنه ارایی مناسب و فضای نا مناسب جهت نورپردازی و صداپردازی کاملا نمایش را تحت شعاع قرار میدهد
صندلی که چه عرض کنم صرفا نشیمن های غیر استاندارد و ..
کاش میتونستم این نمایش را در یکی سالن های تماشاخانه ایرانشهر ببینم ...
خسته نباشید عرض میکنم خدمت همه دوستان و عوامل نمایش
متاسفانه زود تر از این نتونسم بیام و بنویسم چقدر این نمایش را دوست داشتم
خیلی خوب بود اما عالی نبود
بازی تک تک بازیگران عالی بود کارگردانی عالی بود ظراحی صحنه و لباس عالی بود
امابا داستان یکم مشکل داشتم چرا باید طوری نشان داد که اگر قشری وضعیت مالیشان بهتر میشود در جرگه اصطلاحا تازه به دوران رسیده ها می پیوندن چرا در خانواده ای که پدر انچنان در تلاش معیشت خونوادست مادر بزرگ ان چنان پر مهرست و مادر یاور پدر پایه های خانواده تنها با قدر پول از هم بریزد
درست است که داستان در جهت نکوهش این موضوع تلاش کرده اس اما ناخوداگاه به ذهن تماشاچی خظور میکند که پول بد بختی می آورد
درحالیکه به شخصه معتقدم نظر نویسنده این بوده فشار مالی بیش از حد باعث شد دختر بزرگ به ارزش ها پشت کند و بنیان های خانواده به لرزش بیاید و اما کاش اتفاق های بعدی و وضع مالی بهتر منجر میشد دختر بزرگ پشیمان شود از کردار خود نه اینکه همه فرزندان به ارزش ها پشت کنند و مادر و پدر را برنجانند ....
به هر حال خسته نباشید میگم به دوستان
نیلوفر دهقان، تینا و امیر مسعود این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یک هفته پیش به تماشای این نمایش موفق رفتم و تا امروز لحظه لحظه اش در ذهنم مروز میشود
چنان مرا درگیر دنیایی نمود که هیچگاه در آن نبودم و تجربه اش نکردم اما گویی متعلق به آن دنیا بودم
تاثیر گذاریش طوری بود که بی اغراق لحظات پایانی در غم از دست دادن ان دو اشک هایم سرازیر شد
به شخصه تا حال خانم صامتی را در قامت تیاتر ندیده بودم و حال متوجه شدم ایشان چقدر توانا هستند
تغییر صحنه به صحنه طوری ارام می جهید که انگار در تونل زمان نشسته ایم
امیدوارم هیچ کدام از دوست داران تیاتر تماشای این نمایشحرفه ای را از دست ندهند
در آخر خسته نباشید: خانم صامتی آقای سنجری و سایر عوامل عزیز از جمله گروه نوازنده..
یک هفته پیش کنار بنای تیاتر شهر نشسته بودم یکم زود رسیده بودم تا شروع نمایش مونده بود
چند دقیقه ای گذشت در این حین شخصی رو دیدم کتاب بدست زیر لب میگفت سانساراسا سانساریسا
چند لحظه ای مبهوت بودم که یهو پسر جوونی رو دیدم که یه همستر تو دستشه و مثل سیب زمینی داغ از این دست به اون دست می اندازتش ... پیرمردی رو با تریپ لوتی های سابق .. تصور کتید با دیدن هچین صحنه هایی ناگهان سرمو برگردوندم مردی رو
با کت و شلوار مشکی کراوات سفید با صورت پوشیده به سبک سارقان مسلح فیلم های فرانسوی رو دیدم
اولش شوک شدم بعدش خندم گرفت و فهمیدم این فرد قصد داره تراکت نمایش
"درستکارترین قاتل دنیا "رو بهم بده
و دیشب بلخره با کلی مشقت و مشکل ... دیدن ادامه ›› رسیدم به تیاتر
خوشحالم که این نمایش خوب رو از دست ندادم فوق العاده بود همه تکنیک های کارگردانی همه دیالوگ ها همه چیز ، منو واقعا حیرت زده کرد
از موضوع، از همه چیز که در عین سادگی جذاب بود
همیشه کمبود امکانات باعث رشد میشه امیدوارم این گروه و کارگردان عزیز اقای نصیری با بازی پر انرژی که چه عرض کنم بیش از بازی بود موفق باشن و همچنین آینده موفقی داشته باشن و خدایی نکرده مثل بعضی از کارگردان ها و بازیگران مطرح رو به زوال نرن
صحنه هایی رو من تو این نمایش دیدم که تو سالن اصلی تیاتر شهر و سالن حافظ و وحدت و ایرانشهر ندیدم؛ آفرین به شما
در آخر باید بگم از نظر من:
"درستکار ترین قاتل دنیا" اون دوست عزیز بود که تبلیغات این نمایش رو به عهده داشت...
اون آقاهه که کتاب دستش هست رو منم دیدم. خیلی باحاله
کتاب اسپانیایی در سفر همیشه دستشه. مثل بلبلم اسپانیایی حرف می زنه
۰۷ خرداد ۱۳۹۳
جناب نصیری عزیز؛ به شخصه معتقدم "شما هنرمندی بی نظیر هستید". امیدوارم همواره سلامت و موفق باشید و روز به روز شاهد درخشش بیش از پیش شما باشیم. خاطره ی خوب دیدن نمایش «درستکارترین قاتل دنیا» و حال خوب بعد از آن، همیشه در خاطرم خواهد ماند.
۰۷ خرداد ۱۳۹۳
ممنونم از توجه و مهرتون...
این محبت‌ها مسئولیت‌مون رو سنگین‌تر می‌کنه...

خوشحالم از این موضوع و خدارو شاکرم.
سپاسگزار حمایت و لطفتون هستم...

خوب باشید و موفق
۰۷ خرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پیشنهاد میکنم کسایی که این کار رو هنوز ندیدن، این متن رو نخونند
آخرین نامه
اسم این تیاتر ذهن من رو به هر موضوع و فضایی برد الا جبهه و جنگ
با ورودم و روشن شدن صحنه و دیدن اونهمه استانبولی های نو و حلبی ذهنم به سمت یک کارگاه ساختمونی کشیده شد حتی لباس های شخصیت ها مانع این شد فکر کنم میدان نبرده
تیکه کلام های بسیار خوب میمیک صورت فرمانده
شخصیت جذاب سرباز بسیجی15 ساله نه اینکه بگم چون خندیدم جذاب بود نه
دیالوگ ها پر از سادگی بود پر از صراحت ... دیدن ادامه ›› کلام و سادگی
دیالوگ های سرباز نزددیک به ترخیص اینقد عامیانه بود که حس کردم اینها واقعی هستند و اینجا سالن نمایش نیست
نه تفنگی بود نه دوربین نه بیسیم
اما همه حس ها واقعی بود
هرچی به انتها نزدیک میشد با خودم فکر میکردم آخرش قراره چی بشه
وقتی پسرک رفت وسط مین ها و منور زد و شهید شد
اصلا انتظار نداشتم آخرین نامه برای او باشد نامه خواهرش لیلا
واقعا اشک تو چشام جمع شد شوکه شدم
هنگ کردم یهو یادم افتاد اینجا فقط یه نمایشه
اما واقعیت این بود که سال 93 نمایش بود و سال 66 میتونست واقعیت باشه
این نمایش رو دوست داشتم
از صمیم قلب آرزوی موفقیت برای کارگردان و بازیگران و .. این نمایش دارم
پیشمهاد میکنم کسایی که این کار رو هنوز ندیدن، این متن رو نخونند
آخرین نامه
اسم این تیاتر ذهن من رو به هر موضوع و فضایی برد الا جبهه و جنگ
با ورودم و روشن شدن صحنه و دیدن اونهمه استانبولی های نو و حلبی ذهنم به سمت یک کارگاه ساختمونی کشیده شد حتی لباس های شخصیت ها مانع این شد فکر کنم میدان نبرده
تیکه کلام های بسیار خوب میمیک صورت فرمانده
شخصیت جذاب سرباز بسیجی15 ساله نه اینکه بگم چون خندیدم جذاب بود نه
دیالوگ ها پر از سادگی بود پر از صراحت ... دیدن ادامه ›› کلام و سادگی
دیالوگ های سرباز نزددیک به ترخیص اینقد عامیانه بود که حس کردم اینها واقعی هستند و اینجا سالن نمایش نیست
نه تفنگی بود نه دوربین نه بیسیم
اما همه حس ها واقعی بود
هرچی به انتها نزدیک میشد با خودم فکر میکردم آخرش قراره چی بشه
وقتی پسرک رفت وسط مین ها و منور زد و شهید شد
اصلا انتظار نداشتم آخرین نامه برای او باشد نامه خواهرش لیلا
واقعا اشک تو چشام جمع شد شوکه شدم
هنگ کردم یهو یادم افتاد اینجا فقط یه نمایشه
اما واقعیت این بود که سال 93 نمایش بود و سال 66 میتونست واقعیت باشه
این نمایش رو دوست داشتم
از صمیم قلب آرزوی موفقیت برای کارگردان و بازیگران و .. این نمایش دارم
کاش اولش مینوشتین که کسایی که این کار رو ندیدن، نخونن که تهِ داستان لو نره! ;)
۰۵ خرداد ۱۳۹۳
فدای سرت. ممنون که اولش اینو اضافه کردی :)
۰۶ خرداد ۱۳۹۳
خواهش میکنم
۰۶ خرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
هر چی گشتم یه ایرادی پیدا کنم نشد که نشد !
خیلی خوب بود ... همه چیز خوب بود مثل خورشت قرمه سبزی که همه چیزش به اندازه بود
و مزش همه سلایق رو به خودش جذب میکنه و طعمش تا مدت ها زیر دندون باقی میمونه
بازیگر ها دکور موضوع ظنز معقول و ... همه چیز خوب بود
خسته نباشید میگم به همه دست اندر کاران بالاخص کارگردان عزیز

3ta bilit balkon radife 13 vasat daram agar kasi khast bege vase jome 26 ordibehesht.
t_bgv@yahoo.com
۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
وقتی بعضی از نقد های دوستان رو نگاه میکنم گاهی فکر میکنم شاید من اشتباهی به تماشای نمایش دیگری نشستم که اینقدر کسالت آور بود! و متوجه شدم این نمایش کاملا سلیقه ای بوده است!
من شخصا خوشم نیومد و حتی اگر ته سالن نشسته بودم و صدای خانم محرابی نبود همون اول رفته بودم بیرون.
تنها چیز جالبی که وجود داشت دکور قشنگ بود .
موضوع نمایش چی بود چی میخواست بگه !؟!؟
گفتم که کاملا سلیقه ای بود
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یکی از بهترین نمایش هایی بود که تا حالا دیدم
به قول دوستان خلاقیت
این ایده های کارگردانی
بازی عالیه خانم آسایش
اون ایده گهواره
...
و...همه ویژگی هایی که دوستان بیان نمودند
اما من فقط یه انتقاد کوچیک دارم فکر میکنم زمان نمایش زیاد بود میشد بعضی صحنه هارو کمتر کش داد گاهی حوصله سر بر بود
اما در کل خیلی خوب ... دیدن ادامه ›› بود
.....
خوشحالم اجرا آخر تو سالن بودم و موفق شدم این اثر بیبینم و صحبت های اقای غنی زاده هم بشنوم
اقای غنی زاده ممنونم از احترامت به تماشاچی ... امیدوارم همیشه سلامت و موفق باشید.
مگه تا سی وىکم نیست ،؟
۳۰ فروردین ۱۳۹۳
خانم علیرضایی نکته جالبی فرمودید به این شکل نگاه نکرده بودم موافقم.
۳۰ فروردین ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
واقعا نمیفهمم چطوری بازیگر زن جایزه فجر برده!؟
اخرین روز اجرا این نمایش رو دیدم خوب بود قشنگ بود موضوع کلیشه ای بود اما تیاتر نبود
حداقل برای اجرا تو تیاتر شهر نبود برای آنترک یه شوی تلویزیونی خوب بود.
الهه الف این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
sohrab (sohrablight)
درباره نمایش خرمگس i
فقط یک لغت در مورد توصیف این نمایش میشه گفت
عالی
عالی بود
همه چیز بی نقص و کامل
داستان جالب دیالوگ های شیوا صحنه و به خصوص موسیقی خیلی خوب بازی های روون و حرفه ای همه چیز عالی
واقعا خوشحالم این نمایش رو دیدم دیدگاه جالبی نسبت به مرگ و زندگی داشت دنیایی به تصویر کشیده شده که هر چند خیالی اما نه دور از ذهن
عالی بود
سلام آقا سهراب عزیز. از اینکه از نمایش خرمگس خوشتون اومد خوشحالم . امیدوارم کارهای آینده این گروه بتونه رضایت مجدد شما رو جلب کنه . سپاسگزار
۲۱ فروردین ۱۳۹۳
ممنون از توجهتون آقای عابدی عزیز
انشاا.. همیشه موفق باشید.
۲۲ فروردین ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اگر از گرمای بیش از حد سالن بگدریم که کلافم کرده بود .. من خوشم اومد دقیقا حس کردم زمان طولانی اجرا انتظار رو برام به تصویر کشید، انتطاری برای تنفس هوای تازه ! و انگیزه از نشستن و دیدن مثل انگیزه انتظار دیدی بود ... من شخصا خوشم اومد دوس داشتم و لذت بردم و تبریک میگم به اقای غنی زاده و دوستان دیگر ..
بازی اقای یاران خانم حجار عالی بود عالی بازی بقیه دوستان حرف نداشت اما اگر بخوام به عنوان یه نمایش راجع بهش نطری بدم باید بگم حس کردم یه تئاتر دانش آموزیه که همه بدو بدو از این طرف به اون طرف در تقلا هستن و انگار فیلم رو گذاشتن رو دور تند و دانش آموز های با استعداد هرچی که ناظمشون گفته و خواسته که تمام امکانات مدرسه و هرچی که بلده رو مو به مو انجام بدن!و البته وقت تنگ است! حتی آخر کار تا 5 دقیقه نمیتونسم تصمیم بگیرم تموم شده بریم بیرون یا نه ! دوستان سالن که تا آخر نمایش همرو را دادن تو و آخرش هم معمولا درو باز میکنن راهنمایی میکنند به بیرون اما اینجا
پس از تشویق؛ دانش آموزا بدو بدو صحنه رو جمع میکردن و عوامل ریختن وسط انگار زنگ مدرسه خورده و جا میزی رو خالی کنند برن!
فقط اگر بازیگران قوی رو فاکتور بگیریم من چیزی برای تحسین و تمجید ندیدم !
این تئاتر زمان بیشتری میخواست و تعدد تغییر صحنه و نوع تغییرش کمی آرام تر انجام میشد
همچنین پیوستگی در داستان به چشم نمیخورد تا جاییکه متوجه متن نمیشی کلا سر در گمی!
واقعا نمیتونم اسمش رو ... دیدن ادامه ›› تئاتر بزارم .
در ضمن با توجه به سانحه پیش امده در نمایش "در شوره زار " این مورد به ذهنم اومد که باتوجه به وجود ابزار پر مخاطره مثل آتش نیاز داره دوستان خیلی مراقب باشند خدایی نکرده اتفاقی نیفتد.
سهراب عزیز
با نظرت در مورد اینکه نمیشه اسمش رو تئاتر گذاشت موافقم
به نظرم بیشتر یه پرفورمنس تلفیقی
و از نظر بازی بازیگر هاهمونطور که گفتی قوی بودن ولی متن برای مخاطبی که هیچ پیش زمینه ای نداره واقعا گیج کننده است
۲۴ دی ۱۳۹۲
ممنون از نظرتون
۲۴ دی ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
با آرزوی بهبود کامل برای خانم میر علمی ، که نقش کلیدی و خوبی در این نمایش ایفا نمودند .
این نمایش من رو به شوق آورد و علاقه من رو به تئاتر بیشتر کرد بازی روون دیالوگ های تامل بر انگیز
و از همه مهمتر در عین حال که اجرای همراه با ظنز داشت اما حس تاسف زیادی رو در من به قلیان انداخت و در آن شبی که من این اجرا رو دیدم دو تا از تماشاچی های خانم رو دیدم که از ته دل اشک میریختن و از نگاه سایرین هم میشد درد ناشی از آسیب دیدگی های فرهنگی و اجتماعی که موضوع نمایش بود رو حس کرد
دردی که دقیقا متناقض پند اخلاقی بیت شعر" بنی آدم ...." بود
من شخصا سالن ایرانشهر و حالت سکو ها نشستن تماشاچی صحنه و دکور و بازی مجید صالحی که به نوعی در من احساس دیده بان مرگ رو به وجود آورده بود و اصلا بازی تک تک دوستان هماهنگی و همبستگی در بازی رو خیلی دوست داشتم .
ممنونم از خالقین این اثر
manimoon و سپهر امیدوار این را خواندند
روجا حافظی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
حدود دو هفته شایدم بیشتر میگذره از وقتی که به دیدن این نمایش رفتم ، فکر میکنم بازی اقای افشاریان باعث شده سطح توقع من از یک بازیگر بالا بره ، اینقدر بازی اقای افشاریان و صمیمیت دیالوگ هاش خوب بود که حس میکنم در ذهنم ماندگار شد و ماندگاری در ذهن میتونه عاملی باشه برای رضایتمندی از یک اثر.
تمام جملات تک به تک روش فکر شده بود و حس میکنم برگرفته از واقعیات روزمره ذهن خلاق نویسنده که خود اقای افشاریان بود.
ابتدای نمایش تا بعد از صحنه صحبت های یواشکی فریبا و مسیح به دور از چشم گیتی و سیاوش
و بعد از این صحنه منو یاد موتور های دیزل قدیمی انداخت که روشن میشن تا مدتی برای اینکه گرم بشن زمان میبره و بعدش رو غلطک میفتن اصطلاحا ، به نظر من بازی که دیشب دیدم از دوستان دقیقا مدتی گذشت تا گرم بشن هماهنگ بشن و دیالوگ هاشون رو خوب ادا کنند. بیان ها ابتدا خیلی رسمی و شاهنامه ای بود بعد یواش یواش صمیمی شد به خصوص خورشید که تا آخر هم کمو بیش تو ذوق میزد بیانش.اخر داستان و نوع تموم شدنش واقعا عصبیم کرد که البته این موضوع بیشتر سلقه ای یه نکته که مطرحه اینکه خیلی از گره های داستان تو لفافه بود اینقدر که ادم گیج میکرد و اینکه کلا موضوع رو میشد بهتر پرداخت کرد از نظر طراحی صحنه و تکنیک های خاص کارگردانی واقعا عالی بود و دیالوگ های گیتی که از نوار ضبط شده پخش میشد عالی بودن ولی فکر میکنم یا من روز خوبی به دیدن این نمایش نرفتم یا واقعا ناهماهنگی و سردرگمی کلا در داستان و کارگردانی وجود داشته. چیزی که شورش رو در آورده بود استفاده از نام کاراکتر ها شخصیت های داستانی و سرشناس و نسبت دادنشون به شخصیت های این داستان بود دیگه بیش از حد بود...
درکل خسته نباشید میگم به هنرمندای عزیز و بازی هاشون رو تک تک دوست داشتم اما در کنار هم نه .
بهرنگ، محمد قدس، نیلوفر ثانی و آزاده انصاری این را خواندند
رضا قاسم پور این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
sohrab (sohrablight)
درباره نمایش سقراط i
این تئاتر و دیالوگ هاش یکی از اهدافش نشون دادن اهمیت توجه به عوام بود
همون عوامی که افلاطون ازش حرف میزد همون کسانی که به مرگ سقراط راضی بودند
همیشه هر چیزی که خلق میشه از فیلم و تصویر و رنگ تا صحنه قرار نیست برای قشر خاصی باشه
کما اینکه سقراط در جایی گفت اونکه شاعر نیست و در جوابش شنید بلاخره جزء روشنفکرای اتن به حساب میاد... حتی اون قشر خاص هم شاید روشنفکر نباشن!!!
بنظرم وقتی نمایش مدئا اجرا شد انگار صحنه در صحنه بود انگار عوام و روشنفکر ها در کنار هم در مهمانی آتن بودند و عوام و روشنفکرانی در تالار وحدت ...
به هر حال مخاطب عموم مردمه و ما بین عموم مردم و با مردم زندگی میکنیم که گاهی اسمشون رو عوام میذاریم
شخصا دیالوگ های بین سقراط و روسپی رو ستایش میکنم به خصوص وقتی سقراط در زندان کتاب اشعار سافو رو بهش داد
و خوشحالم فرصت بهم دست داد تا این تئاتر خوب رو ببینم
امیدوارم روزی برسه که فقط نخندیم اندکی هم فکر کنیم و خودمون تافته جدا بافته نبینیم ... دیدن ادامه ››
.........
من یه سوال دارم از دوستان من با اینکه ردیف 4 5 بودم اما حس کردم ردیف های عقبتر ممکنه اصلا صدا رو نشنیده باشن نمیشه از سیستم تقویت صدای صحنه یا بلندگو استفاده کرد؟ به لحاظ حرفه ای ایرادی داره یا تکنولوزیکی؟

فکر میکنم اگر دوستان تماشاخانه سه نقطه کمی فقط کمی به اوضاع تماشاخانه رسیدگی کنند بد نیست
من تابستان یه تئاتر دیگه هم اینجا دیده بودم انگار هر روز اوضاع بدتر میشه قبلا پرده های سالن لااقل سرجاش وصل بود!به هر حال فکر میکنم بازی ها ضعف هایی داشت اما شاید سالن اجرا وضعیت بهتر داشت بازی ها هم روون تر انجام میشد اقای کوشا عالی بود سایر دوستان اقای قربانی و خانم علایی بازی خوبی داشتند خانم نوروزی هم به نظر نقش کوتاهی داشتند اما جالب بود بهرحال به همه دوستان جوان خسته نباشید و آفرین میگم من شخصا از این تئاتر بیشتر از دایی وانیا خوشم اومد فقط در ابتدا کم کم داشت حوصلم سر میرفت از دیالوک های نا مفهوم ما بین آقای معمار و آقای ... اما یواش یواش ریتم بهتری پیدا کرد .
امیدوارم موفق و پیروز باشند.
محمد فاتحی، بهرنگ و محمد رضا حمیدی این را خواندند
کیوان آسایشی و دوستدار تئاتر این را دوست دارند
ممنون آقای سهراب با توجه به محدودیت سالن همیشه ایرادهایی وارد می شود ولی خوشحالم که شما از نمایش ما خوشتان آمده است
۳۰ آذر ۱۳۹۲
جناب سهراب عزیز در مورد قسمت اول اثر سعی می کنم در شب های اتی ریتم تندتری ایجاد کنیم
۳۰ آذر ۱۳۹۲
ممنون از توجهتون اقای فاتحی و خانم حاجی زاده .
۳۰ آذر ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید