در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | فریده س درباره نمایش فاوست: این بینظیر که رنج های آدمی را پس از نابودی روح، در این جهان نشان می ده
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 05:25:45
این بینظیر که رنج های آدمی را پس از نابودی روح، در این جهان نشان می دهد. شیطان(یا هرچیزی مشابه آن) روحش را گرفت و هیچ چیز هم به او نداد!
فاوست بیچاره خسته، گمان کرد که نجات یافته، حال آن که هرروز جز رنجش نیفزود و سبب مرگ دختری بیچاره تر از خود هم شد!
چیزی که مرا سخت متاثر کرد، رنجی بود که همه اعضای نمایش می کشیدند. انگار ذات این دنیا با فریب های مکررش این گونه است. فاوست بیچاره....
تنها نقدم این است که در این گونه نمایش ها امید به آینده بسیار کم نشان داده می شود. طوری نیست که فعالیت و جوشش در نهاد آدمی بیانگیزد. برعکس ما را فقط به اندوهی دیرین می کشاند.
اما این نمایش به طور کلی بی نظیر بود. حاضرم چند بار دیگر هم ببینم. :)
سلام خانم فریده عزیز؛ سپاس از نوشته تان.
در مورد قسمتی از مطلب تان که این نمایش را فاقد نیروی جوششی جهت ایجاد فعالیت در آدمی دانسته اید، جسارتا" نقد کوچکی دارم! با این توضیح که، این نمایش روح و ذهن شخص مرا به حدی به چالش کشید، که پس از دیدن آن سراسر دچار جوشش و فعالیت فکری و غلیان روحی شدم... و معتقدم این اثر دارای چنان قدرتی است که اگر در آن تامل نماییم، می توانیم از تجربه ی سرگشتگی، گمگشتگی، پوچی و ناامیدی فاوست نگون بخت! نهایت بهره را برده و در موارد مشابه (که ممکن است برای هر انسانی پیش آید)، از این تجربه، در راستای ایجاد امید استفاده نموده و به جای تسلیم روح به شیطان و همراهی با او، طریق درست را برگزید و همچون فاوست، به بیراهه نرفت... و نیز بر این باورم که چالش برانگیز بودن این اثر، در نوع خود کم نظیر است... ضمنا" من هم مانند شما معتقدم این اثر در زمره ی آثاری ست که ارزش چندین بار دیدن را دارد...
سپاس از شما
۱۸ تیر ۱۳۹۳
سلام فریده جان. از لطف شما و از پاسخ تان، بسیار سپاسگزارم. در جواب پرسشی که مطرح فرمودید؛ به نظر من آثار نمایشی یا کلا" آثار هنری و فرهنگی، لزوما" نباید به صراحت و در خود اثر، راهکارها و رهنمودهای ممکن را متذکر شوند و به عبارتی، به وضوح ارائه ی طریق نمایند. همین که تماشاگر یا مخاطب، آنچنان متاثر شود و ذهن و روحش به چالش کشیده شود که به تفکر و تعمق در موضوع بپردازد، و خود به راه حل بیندیشد، در واقع اثر هنری رسالت خود را به خوبی انجام داده است. پیدا کردن راهکار و یا لااقل اندیشیدن به راهکار، بعضا" رسالت مخاطب اثر است؛ که به زعم من و یا حداقل برای من، این نمایش بدین گونه بود. در هر حال، یقینا" برداشت ها و نظرات راجع به آثار هنری، متفاوت است و به تعداد آدم های روی زمین، ممکن است برداشت های متفاوتی نسبت به یک اثر هنری و به تبع آن، راهکارهای متفاوت وجود داشته باشد؛ و این به واقع، مقتضای ذات آثار هنری ست... و بدین ترتیب، این اثر در شخص من صرفا" غلیان روحی ایجاد نکرد؛ بلکه کلا" ذهن و روح و اندیشه مرا شدیدا" و عمیقا" به چالش کشید؛ و اتفاقا" نه تنها مرا در تاثر و اندوه باقی نگذاشت، بلکه باعث شد بیشتر در درون خودم غور و تامل نموده و سعی کنم از تجربه ی ارزشمند این نمایش، به طریق مثبت در زندگی بهره گیرم... صادقانه می گویم که قصد شعار دادن ندارم، ولی به واقع این اثر در من چالش ارزشمند و مثبتی ایجاد کرد... ... دیدن ادامه ›› و همان گونه که متذکر شدم، طبیعتا" ذات هنر، برداشت های مختلف را اقتضا می کند؛ به گونه ای که، ممکن است یک اثر هنری بر یک مخاطب، اثری مثبت، و بر دیگری اثری منفی داشته باشد! و همه ی اینها، نشات گرفته از برداشت های مختلف است... و یقینا" نظر شما هم کاملا" محترم و ارزشمند است. منتها تجربه ی شخصی من از این نمایش، به گونه ای بود که عرض کردم. ضمنا" من هم مثل شما معتقدم، در این دنیا انسان هایی که «روح بزرگی» دارند و بیشتر «می فهمند»، و به قول فاوست 'سعادت احمق بودن را ندارند'!، بیشتر در عذاب هستند. فاوست روح بزرگی داشت، اما دچار گمگشتگی و به تبع آن، دچار نومیدی شده بود؛ و متاسفانه در این شرایط، نتوانست به درستی تصمیم گیری کند و به این دلیل به بیراهه رفت و در منجلاب هرزگی، و در تاریکی فرو رفت؛ و این لزوما" به این معنا نیست که اشخاص دیگر در چنین شرایطی، به سرنوشت او مبتلا و دچار گردند... بنابراین، به نظرم «کلید طلایی» این است که انسان در وهله ی اول، خود را بشناسد. انسانی که به «خودشناسی» برسد، بعید است که در منجلاب گمگشتگی، سرگشتگی، نومیدی و پوچی غوطه ور شود...
در هر حال، امیدوارم توانسته باشم تا حدودی پاسخ سوال تان را داده باشم و مجددا" از لطف و توجه تان سپاسگزارم فریده ی عزیز؛ و پوزش از این که با نگارش نظرات خود، مصدع اوقات شدم. بهترین ها را برایتان آرزو دارم.
۱۹ تیر ۱۳۹۳
لذت بردم از نظرات ارزشمندتان. در مورد پیدا کردن راهکار با شما موافقم و این که هنر همین که انگیزش کند کافی است. در مورد دیدگاه های متفاوت هم مسلما موافقم و حاضر به شنیدن هستم. اما هم چنان می گویم فاوست انسان کمی نبود. پس چرا گمگشته شد؟ چرا نومید شد؟ البته او انسان است اما فاوست یک آگاه کامل است که از تنهایی شاید رنج می برد. یک زندگی مرفه ندارد. پس فریب شیطان را می خورد تا باقی عمر را لااقل در عیش و نوش به سر برد. بعد هم که در منجلاب می افتد، هرگز دلش نمی خواهد بازگردد و خود را نجات دهد بلکه بیش تر و بیش تر فرو می رود. به راستی چرا؟ یک فاوست آگاه چرا اینطور شد؟ چرا نتوانست روح خود را ترمیم کند؟ چرا از گذشته هم چنان فرار می کرد؟ لااقل در گذشته پاک بود؟ به نظرم همه این نشان از شرایط جبرآمیز اوست. اگر بازگردد باز هم تنها خواهد ماند. شاید فاوست اصلا اون قدر که ما فکر می کنیم آگاه نبوده! اینطور میشود با امید به قضیه نگاه کرد و به نتایج شما رسید. اما آیا واقعا فاوست ناآگاه بود؟ لغزش رو می تونم درموردش بپیذیرم اما ادامه دادن در لغزش؟ عجیبه از شخصیت او! این یعنی هر قدر هم آگاه باشی، همه اش هیچ! این جا جاییست که می گویم امید از دیدگان ما می رود. ممنون و موفق باشی. از هم صحبتی با شما لذت فراوان بردم. نکته سنج و دقیق هستید :)
۱۹ تیر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید