مهتاب، خواهر ماهرخ، همراه شوهر و دو پسر خردسالش با یک سواری از شمال به تهران راه میافتند تا آینه موروثی نوعروس خانواده را به جشن عروسی ماهرخ برسانند. آنها در راه و در تصادف با یک نفتکش جان میسپارند. خبر به خانواده میرسد و عروسی به سوگواری تبدیل میشود. گزارشات پلیس گرچه صحت تصادف و کشته شدن مسافران را نشان میدهد، اما نشانی از آینهٔ موروثی پیدا نمیشود. در حالیکه همه خانواده مرگ مسافران را پذیرفتهاند، خانم بزرگ دل به سوگ نمیسپارد و چشم به راه میماند تا مهتاب با آینه نوعروس از راه برسد.
- از همراه داشتن فرزندان زیر ۱۵ سال خودداری نمایید.
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
ردیف یک بودیم نور سالن تمام مدت روی بازیگر ها بود شمعها هم که نصف نمایش روشن بود به قدری چشمامون سوخت که میخواستیم بخوابیم (:چون اجرا هم که پشت میز و وایب قصه رو داشت 🦦کاش یا شمع روشن نمیکردن یا نورپردازی جور دیگه ای بود
اشکان عزیز ، امشب، یک بار دیگه روحم، مهمان هنرمندی تو بود و البته گروه چارپایه که من بهشون میگم عشقهای اشکان.
عالی بودن و عالی بودی.
مثل همیشه.
سپینودِ باوقار ، بهترین گزینه بود برای اون نقش ...
و کلام آخر کسری، در کسوت کارگردان ،اشکم و در آورد.
چه خوبه که هستی تا کسریها و کیمیاها و نوراها و ... رو به آرزوشون برسونی.
چه خوشبختن که تو رو دارن و البته خودشون این همه پرتلاشن.
از ته دلم میخوام که همیشه ،همهشون، بدرخشن.مثل خودت.
بمونی و بمونن برامون🌲💚