در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش ص.عه
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 13:37:36
امکان خرید پایان یافته
۲۰ دی تا ۲۲ بهمن ۱۴۰۰
۱۹:۴۵  |  ۱ ساعت و ۲۰ دقیقه
بها: ۶۰,۰۰۰ تومان
ایسوس راسپیاتی به جرم قتل تنیکا سینیو سلاس دست‌بند به دست در دادگاه قرار دارد، چند ست رقص، چند ست استندآپ و یک میم مدرن میبیند. (که شما می بینید) ذهنش زیباترین زنی که میتواند تجسم کند برایش قصه میگوید. (که شما می بینید) یک جا هم گریه میکند.

ص.عه بصورت بسیار موشکافانه و تخصصی توسط مشاور روان شناسی گروه تولید تئاتر مربع، معیار سنجی و اصلاح شده اما واقع گرایانه نیست. تجسمات یک ذهن روان پریش را می‌بینید اما اکسپرسیو نیست. بسیار کمیک, پر از شوخی (مشخصا دارای استندآپ کمدی و صحنه های کمدی اسلپ استیک است.) اما کمدی نیست. در آن موضوع قتل با جزئیات بررسی شده و لحظات دلهره آور دارد اما هارور نیست . بسیار منسجم و نامنظم است. تعیین اینکه این اثر چیست با تو. ما، یعنی گروه تولید تئاتر مربع، در توضیح این اثر فقط میتوانیم بگوییم (تا سقف توانایی ممکن ما) ص.عه تئاتری خوش کیفیت است.


- از همراه داشتن فرزندان زیر ۱۶ سال خودداری نمایید.

ویدیوها

مکان

کریمخان، خیابان ایرانشهر، کوچه سمندریان (مهاجر)، پلاک ۲۲
تلفن:  ۸۸۵۱۸۵۱۵

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
بشر تنها یک راهِ فرار دارد « مُردن»
‎من باید بهت بشنوم تا تو ببینی حرفایی که میزنم و ....
‎آره ، پس بیا پشت آینه این اتاق و با من نگاه کن
‎میدونی ، من روی مرز سایه ها وایسادم و میخوام یه لیوان آب بخورم
‎بغلت میکنم ، تبخیر میشه اجسامِ معلق در فضا
‎جایی شاید بین همین آجر هایی که میشه از فاصله ای نزدیک تو رو دور ببینم و از من حرفایی میشنوی که هیچوقت میداند پشتِ آینه به گوش کسی زمزمه نکردم
‎من در من در من حرف میزنند و من میدانم اما که تنها من تو را حس میکنم که چون تو بوی من، و در من در من نه بوی تو که ما آغشته به دو شاید نبض در لغزشِ بخار دهانمان روی آینه ایم
‎با انگشتانم تصویر تو را میکشم روی ... دیدن ادامه ›› سطح جیوه ای
‎و حضورت که گرم در اتاق و تصویرت که ذوب میشویم
‎در اتاق را باز میکنی و من از پنجره تو را نگاه میکنم که به گل های حیاط آب میدهی
‎در اتاق را میبندی و من از پنجره کوچک بخار کرده حمام ، تنت را که میلغزد در سکوتِ حباب ها نگاه میکنیم
‎سرت را که روی شانه ام میچکد و من از ترسِ انعکاسِ توهم های قبل از طلوع تو را بیدار میکنم که هر روز بشنوی و با لبخندی عجیب مرا آرام کنی
‎و حتی مرا با خودت در غارم پنهان شویم که میدانیم ذهنِ آینه هرگز راست نمیگوید
‎و شاید ما دو قطره روی سطحِ بخار کرده شیشه ایم
‎که انگشتانِ ظریف مرگ نام ما را
‎نمیدانم ، شاید هم هرگز مرگ از این اتاق عبور نکند
‎و ما در خشکیدگی لب هایمان آینه را ترک برداریم
‎و تصویرمان را بار ها بار ها بارها
‎و سایه هامان که تصویرشان بار ها
‎در اتاق را میبندد
‎جیغ میزنیم و تو را در آغوش تخت بسته اند
‎من را بسته اند
‎قرص ها حل شده است
‎و هر صبح طلوعِ توهم های ته نشین شده در پشتِ پلک های ماست
‎من تنها میدانم حضور تو در اتاق با من بیمار است
‎با من میخندد و گریه میکند
‎ما حس میکنیم تنها چند لحظه قبل از طلوع
‎بین توهم های رسوب کرده و انعکاس روحمان در اتاق
‎درست ساعت ٥:٤٥ دقیقه..... شاید.....نمیدانم ......
سلام دوست من، ممنونم از نظر بینظیرت. و بنظر من هم توهم پشت پلکات زنده ان، کافیه چشماتو ببندی :))
۰۳ بهمن ۱۴۰۰
این متن ربطی به ص.عه داشت؟
۰۴ بهمن ۱۴۰۰
چه متن زیبایی :) خوشحالم که اثر باعث نوشتن این متن شده
۰۴ بهمن ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من هیچ گناهی نکردم