در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | سیاوش مشتاقی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 19:27:07
 

فعال هنری

 ۰۶ مرداد ۱۳۷۶
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
من سیاوش مشتاقی از طریق یکی از دوستانم که عضو گروه مربع بود دو تیاتر کاریزمای منفی و حقیغت حغیقت رو دیدم بعد از چند وقت که استوری کارگاه جدید بازیگری مربع رو دیدم با هاموون ارتباط برقرار کردم و وارد کارگاه شدم
چون کرونا تازه شروع شده بود ، کلاس های غیر حضوری داشتیم . بعد از کلاس های غیر حضوری و حضوری تمرینات اجرا شروع شد که کم کم باعث شد با بچه ها صمیمی تر بشم و گروه رو بیشتر بشناسم
بعد از کلی تمرین اجرای ص.ع بدلیل کرونا کنسل شد و به تعویق افتاد ولی ما که دیگه تقریبا یه خانواده بودیم ، این باعث جدایی مون نشد و بعد از اجرای دوازده انسان خشمگین اجرای ص.ع رو بردیم روی صحنه !
اواسط اجرا هاموون که به من اعتماد کرده بود نقش خودش رو به من داد و من بجای اون نقش اول رو بازی میکردم
این حس که تونستم به حدی برسم که کارگردان کار نقش خودش رو بهم بده و تونسته بمن اعتماد کنه و اینکه تونستم توی بازیگری تا این حد پیشرفت کنم واقعا برام خوشحال کننده بود
بعد از پروژه ص.ع در کار فلورینا فلوسی بعنوان دستیار کارگردان شرکت کردم و در پروژه بعدی که کار ترین حرفه ای بود هم بعنوان طراح صحنه با هاموون ... دیدن ادامه ›› همکاری داشتم
اول از همه بابت این همه اعتماد که هاموون به من داشت و بعد از اون بابت این همه پیشرفتی که داشتم که همه رو مدیون هاموون و گروه تولید تیاتر مربع هستم از هاموون تشکر میکنم و به هرکس که دنبال این تجربه ی شیرین و حرفه ای هست پیشنهاد میکنم که این بهترین انتخابیه که میتونید داشته باشید
مغزم را از کنار هم چیدن نقاط آزاد کردم و بالاخره ستاره ها را در آسمان دیدم، نه شکل های از پیش تعیین شده، اما صدای آمدنش خواب مرا قطع کرد ...
انگار که خودم از دست بره و از دور بهش نگاه کنم
بدنم لمس شده و نمیتونم هیچ حرکتی بکنم فقط میتونم نگاهش کنم
از دور ...
مثل یه ستاره ی دست نیافتنی که حسرت بهش رسیدن و داری
غرق میشی تو تنهایی خودت و فقط بهش فکر میکنی
بار ها و بار ها
یه تکرار دیگه توی لوپ قدیمی از دست دادن
مردم بعد از دست دادن خیلی غریب و تنهان !
پروانه روی دستم مُرد و آنها چشمانم را برای همیشه بستند.

من سیاوش مشتاقی بازیگر نمایش قلندرو شما رو به دیدن این نمایش دعوت میکنم

او که در جان من زندگی میکنه
او که خونش بر لباس من ریخته
شهابیست که در حسرت سقوط معلق میمونه
صدایی که در حسرت شنیده شدن سکوت میکنه
عاشقی که در حسرت به آغوش کشیدن معشوق بار ها و بار ها میشکنه ، خرد میشه ، زمین میخوره
انتظار همیشگی که یه لحظه ی مهم داره
لحظه ای که این تکرار تموم میشه و این چرخه میشکنه
اما وقتی حتی به این لحظه فکر هم میکنی ، تحملش برات سخت میشه
اینکه میدونی هر لحظه محکومی به انتظار کشیدن به جنگیدن
به نرسیدن
اما همه میدونن که شکست مزه غم میده ،بوی دلسردی
حالا اون نزدیک به پایانه در چند قدمی برای همیشه خفتن .

سیاوش مشتاقی بازیگر نمایش قلندرو
 

زمینه‌های فعالیت

تئاتر

تماس‌ها

sia_vash.m