کار معمولی بود
موسیقی هایِ کاری رو دوست داشتم
و بازی هایِ بازیگران که هر ۴ نفر خوب بودن مخصوصا آقای کشفی اصل
خسته نباشید به بازیگران و مابقی عوامل
یه کار خیلی معمولی بود با یه موضوع سردستی که بیشتر از صدها بار در تئاترها و فیلم ها و کتاب ها بهش پرداخته شده. حتی واکنش زن و شوهر هم نسبت به شرایط پیش اومده همون واکنش قابل انتظار همیشگی بود و هیچ نوآوری یا نکته جدید یا مفهومی که تماشاگر رو به تفکر وادار کنه در این تئاتر وجود نداشت. تماشاگرانی هم که در سالن بودند صرفا مشغول خندیدن به هر صحنه ای از نمایش بودند و محتوای کار جوری نبود که بخواد کسی رو به فکر بندازه. حتی اون مثلا خلاقیتی که کارگردان به خرج داده بود که پس از خروج از سالن نمایش باهاش روبرو میشدیم هم فقط باعث لوده تر شدن کار شده بود.
گاهی وقتا اذیت میشم چون نمی دونم کنسرت تو روزای وسط هفته نمی زارن و حتی برای کسایی که تو روزای کاری عاشق همن فکری نمی کنن چون من تا حالا تجربه ی بودن با زنارو نداشتم و نمی دونم چرا هر کدومشونو میشه یه جور دوست داشت و خسته نشد از شلوغیه بشقاب و تو باید بدونی که برای پیشرفتت یه سری کارارو باید انجام بدی و برای چاه کلید ساز می تونه افاقه کنه مگر اینکه زن داشته باشی و بخوای کانالای قفل دارو باز کنی و همه ی اینا برا اینه که من آدم وفاداریم و تا حالا با زن های زیادی نبودم ...