کوتاه درباره نمایش نقرهای / محمد صادق پیمان فر
جلال تهرانی، با درامی آرام و تکیه بر موقعیتی بیرونی مانند یک روز برفی، به احوالات زوجی سر میزند که متاثر از شرایط محیطی به خاطرات تلخ و شیرین خود میپردازند. داستان به شکلی پیش میرود تا نقاط اشتراک " وقتی برف میاد" با عواطف و ویژگی زیستی آدمها، به شکل و شیوهای شاعرانه، با مخاطبان در میان گذاشته شود.
داستان یک صبح روز برفیست که زن و شوهری بر سر میز صبحانه باهم به گفتگو میپردازند. آنان از رنجها و شادیهایشان میگویند.
طراحی صحنه با قرار گرفتن میز و صندلیها و یک چهارچوب چوبی به عنوان پنجره، در مرکز صحنه، عملا تماشاگر را به هسته درونی قصه می برد و در افقی از نگاه بازیگران که روبروی پنجره میایستند، قرار میگیرد. گویی او نیز دردآشنا و از جنس همان حرفها و روایتهاست.
ساناز پوردشتی و حسن برجکی بازیگرانی توانمندند که به مرور در جریان نمایش، جا میافتند و در قسمت پایانی، کاملا جو و فضای لازم سوگی که سایهاش بر زندگی آنان سنگینی میکند، ساخته میشود.
وجود اسباب سماور و چای و نان تازه و پخت و پز در صحنه، جریان واقعی از زندگی را منتقل میکند.
درام های
... دیدن ادامه ››
آرام که مبتنی بر دیالوگ و ساخت فضایی خاص و مورد نظر است، کار دشواری ست. تماشاگر عادت دارد به جریانی پر تب و تاب و مملو از حرکت بر صحنه تا بتواند درکی از نمایش و تئاتر را عینی کند. اما در اجراهای آرام که سکون و مکثهای زیادی دارد، نیازمند دقت و ظرافتیست تا ارتباط لازم را با تماشاگر برقرار کند. بنابراین "نقرهای" را باید دقایقی درنگ و شاعرانگی در میان هیاهو، درک کرد و به تماشا نشست.
نیلوفرثانی
3اسفند1402