در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال ابرشیر | درباره نمایش در پروازهای خروجی بود که گم شد، ریحانه
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 09:53:55
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
((گم شدن در رفتن))

" در پروازهای خروجی بود که گم شد،ریحانه " ، نمایشی فرم گرا است و در کلیت اش ، طراحی و بیان دیداری و شنیداری خوب و قابل تاملی دارد.اما در عین حال ،به نظر می رسد کارگردان محترم این نمایش با وجود ایجاد بستر مناسب برای انتقال مفاهیم از طریق نشانه ها (ابزار صحنه، طراحی ها ،حرکتها ی بدنی و حسی بازیگران)، از این شرایط به طور کامل بهره نمی برد و یا به آن اعتماد نمی کند و با استفاده ی حجیمی از روایت(پرگویی) و دیالوگ گاه غیر موثر،باعث می شود فراز های شکلی و سبکی نمایش در مواردی بی اثر شود و گاه خود را نقض کند.
"در پرواز های خروجی بود که گم شد،ریحانه" ، قصه ای متناظر اما در دو جهت مخالف یکدیگر روایت می شود . دو زن که هر دو ریحانه نام دارند، یکی ساکن لندن است و دیگری ساکن تهران...آنها نه تنها در اسم که در تردیدشان در ماندن و تصمیم شان در رفتن به جغرافیای دیگر (بازگشتن به وطن و ترک آن) مشترک هستند. با نشانه هایی از جمله وجود فقط یک چمدان روی صحنه اینطور برداشت می شود که آنها یک واحدند در شرایط متفاوت...در رفتن و برگشتن..در تداوم تکرار ....در انتظار وکیلی که هیچگاه گشایشی را سبب نمی شود...تشویش..فروپاشی عصبی ...ناسور شدن تدریجی...و در نهایت آشوب روحی مستقر در وجود ....
موضوع مهاجرت امر مشترک جهانی است. اما آیا تجربه های زیستی و جغرافیایی و سیاسی و روانی و...افراد مهاجر در سراسر جهان یکسان است؟ ظاهرا نمایشنامه ... دیدن ادامه ›› نویس به بهانه ی این یکسره انگاری امر مهاجرت، تعمدا از ابراز علتهای ریشه ای این تصمیم و تاثیرات عملی و واقعی آن بر زندگی این زنان، به طور سرسری می گذرد و علت ها را در کلام به چند جمله ی گاه سانتیمانتال فرو می کاهد که سطحی اند و خیلی کلی...اما به طور جداگانه و مستقل از متن، طراحی ها و نشانه ها به نوعی، اعماق روح و ذهن شخصیت ها را بر صحنه عریان می سازد. زبان بصری و شکلی به خصوص در قسمتهای پایانی بسیار غنی و تامل برانگیز و به مراتب از دیالوگ ها گویاتر عمل می کند...
تکرار حرکاتی خاص همانند جابه جایی مدام صندلی ها ،کوبیدن پاشنه کفش بر زمین، افتادن وسایل از دست ها و.. نمایانگر وضعیت روحی و اضطراب ، انتظار و بی ثباتی و تشویش شخصیت ها است.
کاربرد زیبا و مفهومی قلم موی رنگ در ابعاد متفاوت به نشانه ی ابزار رنگ کردن تصویری از آینده خوش اما ذهنی و تصویر زهدان باردار از قلم مو که نماد زاییدن فرصت ها برای ساختن آینده می تواند باشد و همزمان آوار شدن بر سر به شکل باریدن تهدید ...کفش های سیاه و قرمز برای نمایش تضاد عشق و شور در یک قدم و رنج و حرمان در قدم بعدی در راه یک تصمیم...گویی این دوگانگی خیر و شر و ابهام در تشخیص و تفسیر آن جز جدایی ناپدیر از پدیده مهاجرت است و آنرا برای بسیاری هولناک می سازد. کت مردانه و بازی با آن روی صحنه که عشق ، سرکوب و بازدارندگی مردانه را در مراحل مختلف زندگی زن به زبان شاعرانه اجرایی می کند...شالهای روی سر و بازی مدام با آن که به تدریج به یک بازی هیستریک برای نیافتادن آن از سر تبدیل میشود و نهایتا پیچیده شدن این پارچه ها به دور گردن و فرو رفتن آن در حلق و انتقال حس خفگی به شکل اجرایی خلاقانه به تماشاگر شاید ارتباط زنانگی و مهاجرت را در این نمایش روشنتر می کند.
به نظرم اگر زبان (روایی) نمایشنامه که نابسنده و مطول است با زبان اجرایی اش که غنی و موجز است هماهنگی بیشتری پیدا می کرد، "در پروازهای خروجی ...." به نمایش بسیار بهتری بدل می شد.
ممنون که نظرتان را مکتوب کردید و با ما درمیان گذاشتید. سپاس از توجه تان
۲۳ آبان ۱۳۹۴
سپاس از شما و گروه محترمتان
۲۴ آبان ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید