(((دیوارهایی که هرگز فرو نمی ریزد)))
ایده ی اجرایی پرفورمنس-راک بر اساس آلبومی از گروه پینک فلویدبا توجه به مضامین و مفاهیم مستتر در آن بسیار محترم است.
اما آیا پرفورمنس دیوار برلین،با به کارگیری مدیاهای مختلف ویدیو،رقص ،موسیقی و... ایده های اجرایی و مفاهیم به روز شده ی دیگری ، بیش از آنچیزی که درباه ی دیوار گفته و شنیده شده، ارایه می دهد؟
در توضیحات نمایش نوشته شده :اجرای رقص مدرن روی معروفترین قطعات پینک فلوید. .
رقص مدرن به شکلی به مشکلات اجتماعی و شرایط روحی انسان معاصر توجه دارد و قصدش انتقال حسی این مسایل به واسطه ی بدن رقصنده(ها) به مخاطبان است.بنابر این یکی از اصلی ترین ارکان هر اثر کوریوگرافیک ، زبان بدنی رسانای معنا، بیانگر ، ماهر و انرژیک اجراگران آن می باشد. به نظر من طراحی رقص ها در این پرفورمنس در برخی جاها گنگ و ناخوانا است به ویژه اینکه در برخی از قطعات صراحت تصاویر پخش شده بر پرده به همراه وضوح دلالت های کلمات اشعار،حرکت ها را اضافه بر سازمان و ناجور جلوه می دهد و جایی برای تمرکز مخاطب بر آن و تفسیر و تحلیل شان باقی نمی گذارد.
در دیواربرلین به خصوص در حرکت های گروهی
... دیدن ادامه ››
و دسته جمعی شاهد حرکات کمتر هماهنگ ، روان و ارگانیک اجراگران هستیم .نیاز گروه به تمرین های طولانی مدت که از اصول اولیه کارهای بدنی و کوریوگرافی است، مشاهده می شود. از طرفی چنانچه انرژی اجرا به جای تمرکز بر تعداد کمی بالا اجراگران به سود ارتقاء هماهنگی و آمادگی کیفی تعداد کمتری از آنها صورت می گرفت،شاید انرژی و تفکر مورد نظر به مخاطب انتقال پذیرتر می شد.
(امرشخصی هم سیاسی است )
مضامین موسیقی پینک فلوید از اعتراضی به وضعیت درونی و فردی تا بروزهای بیرونی و اجتماعی-سیاسی جهانشمول را شامل می شود. آیا این اجرا هم واجد مفاهیم اعتراضی شرایط جهان امروز و بازتاب درونیات انسان امروز هست ؟ دیوارهای فولادی مستحکم امروز به اسم مصرف گرایی، جهانی سازی کورپوریت، شرکت های چند ملیتی،گرمایش زمین و...هستند که همه و همه ذیل ایدئولوژی "بازار آزاد" که نگره ی غالب سرمایه داری هار و نولیبرالیسم ،محاط بر ساحت های زیست بشر درکل جهان شده است ،شکل می گیرد. اما اشاره های معناداری از آنها در اجرا یافت نمی شود.
ایده پرداز این پرفرمنس ،آقای افکاری،اظهار داشتند،برداشت سیاسی در اجرای این پرفرمنس نداشته اند.
پرسشی که در اینجا به وجود می آید این است که پس این انتخاب با چنین مضمونی را برای چه انجام داده اند؟ برای پاسداشت خاطره ای از گروه راک شهیر بر روی صحنه؟ و اکتفا به تکرار آرزوی کلیشه ی نخ نمای رسیدن به "صلح جهانی" بدون اینکه واقعا درباره علل و ریشه های تهدید دایمی به صلح سخنی به میان بیاورد و آنها را به زبان هنر اجرایی کند !
مسلما امرسیاسی و سیاسی بودن تفاوت بسیار زیادی با سیاست زدگی و سیاست بازی گروهی و حزبی و...دارد .انتخاب شخصی می تواند یک امر سیاسی تلقی شود.در جهان امروز هر اکسیونی قابلیت سیاسی شدن دارد.چگونه می شود درباره ی دیوار، اجرایی ساخت و از برداشت سیاسی پرهیز داشت؟ موضع گیری در قبال چنین اندیشه و فلسفه ای حیاتی است.
جناب افکاری پیرامون این پرفورمنس در جای دیگر گفته اند: "تلاش شده دیدگاه منفی نسبت به آنارشیسم و کرگدنیسم برگرفته از رویکرد اوژن یونسکو در این آلبوم موسیقی وجود دارد به سمت رفتارهای تخریب گرایانه گروه تروریستی داعش متمایل شود."
حتی در جستجویی ساده در گوگل متوجه خواهیم شد آنارشیسم به عنوان یکی از نحله های فکری و فلسفه سیاسی است که با سلسله مراتب و state موافقت ندارد و ماهیتا با نابرابری و خشونت ناشی از آن سر ناسازگاری دارد در صورتی که داعش معادل بربریسم است و خود را دولت می داند .آنارشیسم معادل تخریبگرایی نیست از فیلسوفانی مثل باکونین و پرودن تا نویسنده ای مثل تولستوی و زبان شناسی مثل نوام چامسکی جز آنارشیست های مشهور طبقه بندی شده اند و هیچ ربطی به تخریب هم ندارند. از یک کارگردان علاقه مند به گروه آلترناتیو راک دهه 70میلادی (یعنی زمانی که اوج شکوفایی ایده های آنارشیستی را در نیروی های فکری هنری اعتراضی جهان شاهدیم) انتظار می رود تفکیک ماهوی بین بربریت و آنارشیسم قایل باشند !
(تقابل های کاذب ، چهره های بی سرانجام)
به نظرم یکی از ابهامات در مواجه با دیوار برلین کاربرد نامشخص و پراکنده از ماسکها و عکس های برخی از آدم های مهم و تاثیرگذار قرن است .آیا آنها تصادفی انتخاب شده اند؟ کلیتشان ایده ای به من انتقال نمی دهند.تقابل مارکس و استیو جابز در پرده ای از پرفورمنس ، یک تقابل کاذب است.
ظاهرا مارکس نماد ایدئولوژی تمامیت خواه کمونیستی /استالینیستی گرفته شد که اشتباه بزرگی به نظر می رسد.چراکه مارکس به عنوان یکی از مهمترین فیلسوفان جهان همچنان نقش مهمی در دنیای فکری دارد و گفته می شود هر متفکری در علوم انسانی ابتدا بایستی وضعیت فکری اش را با فلسفه مارکس مکان یابی کند. هواردزین نویسنده و تاریخ دان شهیر آمریکایی در نمایشنامه ی"مارکس در سوهو" سعی می کند به صورت دراماتیکی چهره ی مارکس را از زیر قاب زنگار گرفته ی ایدئولوژی مارکسیستی بیرون آورد.
استیو جابز سازنده ی ایدئولوژی امروز نیست. شاید اگر قرار به این معادل گیری های متقابل باشیم میلتون فریدمن به عنوان پدر ایدیولوژی فاشیستی امروز نئولیبرالیسم و " بازار آزاد"، انتخاب مناسب تری بود. سرمایه داری در شکل های مختلفش باعث بروز جنگ و تهدید صلح است این مهم در این پرفورمنس به چند المان فاقد ارتباط یا کم ارتباط فروکاسته شده است. شاید دغدغه ی آقای افکاری بازتولید المان های اجرایی از کنسرت ها و ویدیوهای پینک فلوید بوده و نه چیزی خیلی بیش از آنها...
*
جزییات و نظم جزییات در طراحی صحنه و لباس از ریزترین نکات یک اجرای خوب است. بی نظمی و ناصاف بودن پرده سفید بزرگ نمایش در دل صحنه و کاربرد لباس زیر (زیرپوش) و لباس هایی با برش های زمخت در طراحی حافظه ی زیبایی شناسی بصری مخاطبان را تخریب می کند و در کلیت ادراک آنان از اجرا اثر منفی می گذارد.
****
(( تبریک ویژه))
نقطه ی شاخص این پرفورمنس برای من حضور دوست گرانقدر و اهل فکرم بهرنگ نیرمند عزیز است. او در پرده ی ارایه انسانیت تحت استیصال و سلطه ی ایدئولوژی ها(هرچند به لحاظ محتویی نمادهای به کار رفته اش را دلالتمند نمی بینم)با حرکات مسلط و کنترل انقباضات و کشش های بدنی اش و کنترل میمک صورتش حس معناداری را به خوبی انتقال می دهد.
به بهرنگ گرانقدر بابت حضور معنادارش روی صحنه ی اجرا تبریک می گویم و آرزوهای موفقیت های بیشتر و تجربه های خیلی بهتری برایش دارم.
***
لازم به توضیح است موارد اشاره شده به هیچ وجه نافی زحمات و تلاش های گروه و زمان و عشق و انرژی مصرفی که برای به روی صحنه آوردن این پرفورمنس گذاشتند، نیست.