در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال بهــار | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 08:37:46
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
- خدا؟ یا درون من و توست یا هیچ جا
- راستش اگر خدایی هم وجود نداشت ما مجبور بودیم یکیش رو بسازیم
علی صمیمی این را خواند
ابرشیر، وحید عمرانی، کیان و علیرضا آریایی این را دوست دارند
خیلی خوب بود این نمایش... پیر و جوان دست خالی از سالن خارج نمی شوند.
متن اندیشیدنیِ برشت به همراه کارگردانی خلاق و بازی های پر انرژی.
به گروه نمایشی تبریک عرض می کنم و سپاس.
۱۹ بهمن ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کسیکه حقیقت رو نمیدونه فقط یک نادانه ولی کسیکه حقیقت رو میدونه و کتمان میکنه یک جنایتکاره
علی صمیمی این را خواند
فائقه معتمدی، مصطفی رفیعی، ابرشیر، کیان و علیرضا آریایی این را دوست دارند
چقدر جالب بود
۰۴ اسفند ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در این نمایش دنیای زنانه در قابهای مختلفی از پرده های زندگی (تولد تا مرگ) با همان کلیشه ی رایج تصویر زن خوب در خانه داری و همسرداری و مادر ازخودگذشته خلاصه شده است که تنها بعنوان برآورده کننده ی نیازها و آرزوهای دیگران مورد توجه و ارزشگذاری نمایش قرار گرفته نه هویتی مستقل و موثر که با احساس رضایتمندی از دستاوردهایش طی گذشت زمان و کسب تجارب انسجام یافته باشد تا عمرش در انتظار و فقدان دیگران به یاس و نومیدی ختم نگردد.
بیتا نجاتی و نیلوفر ثانی این را خواندند
کیان، ابرشیر، علیرضا آریایی و Mahya Kamalvand این را دوست دارند
موافقم.
چهار زنِ به تصویر درآمده مربوط به نسلِ انقلاب هستند، نسلی که درست یا غلط حرکتهای گستردۀ اجتماعی را پیش بردند و حضورِ فعالی در تاریخِ معاصر داشتند. از این رو بستری مناسب بود تا ایشان را نه فقط هنگام سفره آرایی و قنداق کردن و رختشویی با دست، بلکه همانگونه که زنان دوش به دوشِ مردان در صفوف جنبش های سیاسیِ پیش از انقلاب حضور داشتند و نیز در پشت جبهه و آوردگاهِ جنگ هشت ساله نقشِ بسزایی ایفا نمودند، در این اثر نیز بطور شایسته ای متجلی شوند که اینگونه نبود و به همان مواردی که اشاره نمودید اکتفا شد. حتی آنجایی که در کسوت مشاغل مختلف ظاهر شدند، پزشکی که در کمال خونسردی عینکش را پاک می کند تصویر درستی از بانوان پزشکی که من می شناسم نبود.
سپاس.
۰۵ تیر ۱۳۹۵
ابرشیر عزیزو کیان جان:
از تاخیر در پاسخگویی عذر می خواهم. متاسفانه به دلیل مشغولیت کمتر می توانم با حضور در تیوال از نظریات ارزشمند شما دوستان بهره مند شوم.
ممنون از همفکری ارزشمندتان
۱۷ تیر ۱۳۹۵
نوع نگاه به این مسئله در سطح کلیشه بنیاین های بافته شده در محدودیت های زمانی، مکانی باقی مونده. اما گاهی به ایم مسئله فکر میکنم که کارا ترها تا چه حد بازتاب کلیشه ای بودن نقش آفرینی های اجتماعی هستند.
۰۶ مرداد ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یونگ نظریه پرداز و پایه گذار روانکاوی تحلیلی در تعریف انسان به مثابه موجوداتی اجتماعی از دو مفهوم تحت عنوان "نقاب" و "سایه" نام برده و اینگونه مطرح می کند که پرسونا یا شخصیت بیرونی، واسطه ی بین ایگو (خوداگاه محض) و دنیای واقعی پیرامون است. در واقع پرسونا نقاب ایگو است یعنی تصویری که فرد به جهان بیرون عرضه می کند. پرسونا در ارتباط مستقیم با طبقه اجتماعی،شغل،فرهنگ وملیت شکل می گیرد. انسان در موقعیت های مختلف از صورت های گوناگون استفاده می کند اما در نهایت یک نقاب عمومی را پذیرا شده و یک تصویر کلی از خود می سازد و تا جایی که توازون شخصیت بهم نخورد این ماسک می تواند عامل سازنده و محرک و مبنای رشد شخص باشد.
از طرفی سایه متشکل از صفات و مشخصات و حالاتی است که فرد نمی تواند در خود متصور باشد. سایه تصویر معکوسی از نقاب را در بر می گیرد یعنی هر ویژگی که برای پرسونا مردود و ناپذیرفتنی است. مثال مشهود و قابل لمس آن هنگامیست که کسی از چیزی که اصلا نمی تواند در دیگران تحمل کند شکایت می کند و یا در زندگی روزمره موقعیتهایی برای هرکس پیش می آید که گفتار و رفتاری (مثلا خصمانه) به نحو و به حدی از وی سر می زند که نه خود شخص و نه دیگر اطرافیان به هیچ وجه توقع آن را از او نداشته اند. اینجاست که سایه ی فرد خود را نشان می دهد.
رابطه معکوس نقاب و سایه چنان است که هرچه ویژگیهای هرکدام مثبت باشد یا منفی بازتابش در دیگری منعکس است برای نمونه یک پرسونای شجاع سایه ای ترسو دارد و یک نقاب آگاهی سایه ی نادانی دارد این تناقض در سخن معروف سقراط متجلی است که می گوید من همین را می دانم که هیچ نمی دانم.
در نمایش خدای کشتار شخصیتها در عرصه ی اجتماع و حضور در یک گردهمایی چهارنفره، هر کدام نقابی از رفتار های انسانی و متمدنانه و متجددانه به چهره ... دیدن ادامه ›› دارند و سعی می کنند در پس نقابی که حاصل سالها تحصیل و فعالیت و رشد وجهه ی اجتماعی شان است، حل مساله کنند از این رو هرکدام از آنها می خواهد تا فرزندان را منطبق با نقاب خود به رفتار مطلوب دعوت نماید لیکن در این مسیر تعارض و اختلاف میان پرسونای هریک باعث اصطکاک و شکست نقاب ایشان و سپس پرده برداشتن از سایه هایشان می شود. و این پرده برداری با می گساری تشدید می گردد همان زمانی که هر یک نقاب از صورت برداشته و با بازخورد خود واقعی گرفتار و درگیر می شوند جایی که ناخودآگاه در مقابل خودآگاه قرار می گیرد چرا که انسان ذاتا آموخته است تا قسمتهای کمتر خواستنی خود را معمولا رد نماید و یا نسبت به آن تجاهل پیشه سازند و در خدای کشتار همین مواجهه ی ناخواسته و گریزناپذیر با واقعیت است که غم انگیزترین شب زندگی شخصیت های نمایش را برایشان رقم می زند.
نمایشنامه ی یاسمینا رضا داستان زندگی خنده دار و در عین حال اسفناک انسان معاصر را میان چهارنفر با چهار نقاب متفاوت که هریک نماینده ی طیفی از مدرنیزه (یک زوج دولت و سرمایه، زوج دیگر مردم و صنعت) هستند را به زیبایی روایت می کند و آقای علی سرابی با پرداخت بیشتر وجه کمدی متن و استفاده از بازیگران مناسب برای هر نقش یک تیاتر دوستداشتنی، مفرح و انتقادی را به صحنه برده است.
عالی بود بانو....بسیار لذت بردم درود بر شما
۰۸ خرداد ۱۳۹۵
ارادتمندم دوست من :)
۲۰ خرداد ۱۳۹۵
خانم ثانی نمایش خدای کشتار را ااز لحالظ تمامی ا کان نمایش چگونه دید .منطورم دیدگاه است‌با تشکر.
۲۵ خرداد ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در مکتب تحلیل رفتار متقابل، کودک در سالهای اولیه، بر اساس شناختی که از جهان به دست می آورد، داستانی برای زندگی خود در نظر می گیرد که به آن پیش نویس زندگی می گویند. هر پیش نویسی به یک پایان و سرانجام ختم می شود. در بزرگسالی این مفهوم به گونه ای نمود می یابد که ما با انجام یک سری اقدامات و اجتناب از ارتکاب افعال دیگر، زمینه را برای حرکت به سوی سرانجامی از قبل تعیین شده و محتوم مهیا می سازیم. پیش نویس زندگی شامل آرزوها، باورها، روشهای حل مساله، ترسها، نگاه و بینش مان به جهان پیرامون باعث می شود ما مرتکب انتخابها و تصمیمات درست و یا غلطی بشویم و این گونه نمایشنامه زندگی خود را رقم بزنیم.
همانگونه که در صور فلکی نشان داده شد، در هر موقعیتی هر شخص می توانست به نحوی متفاوت تصمیم گرفته و رفتار نماید به گونه ای که به طور کل مسیر زندگیشان را تغییر دهد.
اما نکته جالب اینکه، در اخر مهم نیست ما چه برگزیده ایم، چگونه زندگی کرده و پیش رفته ایم، پایان تمام اینها جدایی و مرگ است. همه ما ضمن تفاوتهای اساسی و فاصله فراوان، همانند ستارگان یک پیکره آسمانی تداعی گر یک مفهوم عام و تابع آناتومی کل هستیم همانگونه که هیچ کس نمی تواند آرنج خود را بلیسد.
تماشای صور فلکی، نمایش قابل تامل و جذابی که توسط خانم فکرآزاد و آقای جنابی به زیبایی اجرا می شود را به دوستانم پیشنهاد می کنم.
ممنون از لطف و نظرتون
۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۵
جناب شمس عزیز از خواندن نظراتتان بسیار لذت بردم ،چه زیبا بحث فیزیک ابر تقارن و مفهوم زمان را مطرح ساختید،نکاتی که متذکر شدید قابل تامل و اموزنده و نکته سنجیتان تحسین برانگیز است.
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۵
خانم بهار گرامی درود بر شما و سپس از حسن نظرتان،از بحث ها و تحلیل های شما و دوستان عزیز دیگر می آموزیم،امید که از نوشته های خوب تان باز هم بهره بگیریم...
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
موضوع نمایش 8دختر جوان هستند که با هم پیوند خواهری می بندند،نمایش قصد داشت به معضلات اجتماع بپردازد.ولی متاسفانه اینقدر ساده وسطحی و ضعیف و با اغراق که بعید می دانم حتی اگر در سطح مدارس دخترانه هم اجرا شود تاثیر گذار باشد، بازی ها نمادین و شعارزده، نمایشنامه به طور عجیبی بی محتوا و ایده های اجرایی الگوبرداری ضعیفی از نمایش سال ثانیه حمید پورآذری بود، چنین نمایشنامه ای واقعا از اقای چرمشیر عزیز بعید بود. ولی از حق نگذریم سالن نمایش آفتاب خاص و کاربردی ،نورپردازی،صدا،جلوه های بصری جالب و تحسین برانگیز و نشان دهنده زحمات زیاد عوامل پشت صحنه بود. اما افسوس که محتوای نمایش بخصوص این زیبایی ها را به حاشیه برد.
بعنوان یکی از افرادیکه سال ثانیه موردپسندم واقع شد اشاره و مقایسه ای که با آن نمایش نمودید را سنجیده و هوشمندانه می پندارم. متشکرم.
۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۵
به گمان بنده اگر نمایش سوراخ رو تماشا کنید خیلی بیشتر از این ها از اقای چرمشیر متعجب خواهید شد!!
۰۸ خرداد ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
داریوفو نویسنده شاخص معاصر ایتالیایی و خالق مرگ تصادفی یک آنارشیست که در سن هفتاد سالگی نوبل ادبی را به خود اختصاص داد. از ویژگی های نمایشنامه های او زیبایی نگاهش به مسایل جهان شمول، اینده نگر و ظریف انسانی است.
کمدی افسانه ببر با بهره گیری از فضاسازی قوی نویسنده و کارگردانی ماهرانه اقای عاملی در کنار خلاقیت او در ایجاد افکت های جذاب شنیداری و هنرمندی اقای هاشمی( که حقیقتا با اجرای زیبای خود،جذابیت نمایش را چندین برابر کردند و توانستند مخاطب را لحظه به لحظه با خود همراه سازند) در زمره نمایش های تحسین برانگیز قرار می گیرد.
کمدی جاری در این نمایش بسیار زیبا و دوست داشتنی، از جنس طنز و نه هجو ،ضمن انکه طی اجرا مدام لبخند را به لب تماشاگران می نشاند، مخاطب را دعوت به تعمق در مسائل روز می کند.
در پایان اینکه کمدی افسانه ببر نمایشی است زیبا و درخور توجه، که دیدن ان را به دوستان عزیزم توصیه میکنم.