در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | بهــار درباره نمایش خدای کشتار: یونگ نظریه پرداز و پایه گذار روانکاوی تحلیلی در تعریف انسان به مثابه م
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 04:02:02
یونگ نظریه پرداز و پایه گذار روانکاوی تحلیلی در تعریف انسان به مثابه موجوداتی اجتماعی از دو مفهوم تحت عنوان "نقاب" و "سایه" نام برده و اینگونه مطرح می کند که پرسونا یا شخصیت بیرونی، واسطه ی بین ایگو (خوداگاه محض) و دنیای واقعی پیرامون است. در واقع پرسونا نقاب ایگو است یعنی تصویری که فرد به جهان بیرون عرضه می کند. پرسونا در ارتباط مستقیم با طبقه اجتماعی،شغل،فرهنگ وملیت شکل می گیرد. انسان در موقعیت های مختلف از صورت های گوناگون استفاده می کند اما در نهایت یک نقاب عمومی را پذیرا شده و یک تصویر کلی از خود می سازد و تا جایی که توازون شخصیت بهم نخورد این ماسک می تواند عامل سازنده و محرک و مبنای رشد شخص باشد.
از طرفی سایه متشکل از صفات و مشخصات و حالاتی است که فرد نمی تواند در خود متصور باشد. سایه تصویر معکوسی از نقاب را در بر می گیرد یعنی هر ویژگی که برای پرسونا مردود و ناپذیرفتنی است. مثال مشهود و قابل لمس آن هنگامیست که کسی از چیزی که اصلا نمی تواند در دیگران تحمل کند شکایت می کند و یا در زندگی روزمره موقعیتهایی برای هرکس پیش می آید که گفتار و رفتاری (مثلا خصمانه) به نحو و به حدی از وی سر می زند که نه خود شخص و نه دیگر اطرافیان به هیچ وجه توقع آن را از او نداشته اند. اینجاست که سایه ی فرد خود را نشان می دهد.
رابطه معکوس نقاب و سایه چنان است که هرچه ویژگیهای هرکدام مثبت باشد یا منفی بازتابش در دیگری منعکس است برای نمونه یک پرسونای شجاع سایه ای ترسو دارد و یک نقاب آگاهی سایه ی نادانی دارد این تناقض در سخن معروف سقراط متجلی است که می گوید من همین را می دانم که هیچ نمی دانم.
در نمایش خدای کشتار شخصیتها در عرصه ی اجتماع و حضور در یک گردهمایی چهارنفره، هر کدام نقابی از رفتار های انسانی و متمدنانه و متجددانه به چهره ... دیدن ادامه ›› دارند و سعی می کنند در پس نقابی که حاصل سالها تحصیل و فعالیت و رشد وجهه ی اجتماعی شان است، حل مساله کنند از این رو هرکدام از آنها می خواهد تا فرزندان را منطبق با نقاب خود به رفتار مطلوب دعوت نماید لیکن در این مسیر تعارض و اختلاف میان پرسونای هریک باعث اصطکاک و شکست نقاب ایشان و سپس پرده برداشتن از سایه هایشان می شود. و این پرده برداری با می گساری تشدید می گردد همان زمانی که هر یک نقاب از صورت برداشته و با بازخورد خود واقعی گرفتار و درگیر می شوند جایی که ناخودآگاه در مقابل خودآگاه قرار می گیرد چرا که انسان ذاتا آموخته است تا قسمتهای کمتر خواستنی خود را معمولا رد نماید و یا نسبت به آن تجاهل پیشه سازند و در خدای کشتار همین مواجهه ی ناخواسته و گریزناپذیر با واقعیت است که غم انگیزترین شب زندگی شخصیت های نمایش را برایشان رقم می زند.
نمایشنامه ی یاسمینا رضا داستان زندگی خنده دار و در عین حال اسفناک انسان معاصر را میان چهارنفر با چهار نقاب متفاوت که هریک نماینده ی طیفی از مدرنیزه (یک زوج دولت و سرمایه، زوج دیگر مردم و صنعت) هستند را به زیبایی روایت می کند و آقای علی سرابی با پرداخت بیشتر وجه کمدی متن و استفاده از بازیگران مناسب برای هر نقش یک تیاتر دوستداشتنی، مفرح و انتقادی را به صحنه برده است.
عالی بود بانو....بسیار لذت بردم درود بر شما
۰۸ خرداد ۱۳۹۵
ارادتمندم دوست من :)
۲۰ خرداد ۱۳۹۵
خانم ثانی نمایش خدای کشتار را ااز لحالظ تمامی ا کان نمایش چگونه دید .منطورم دیدگاه است‌با تشکر.
۲۵ خرداد ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید