در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال ابرشیر | درباره نمایش سدریک اندروکس (بخش بین الملل)
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 09:24:31
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
تماشای اجرای " سدریک اندروکس " ، در کل تجربه ی دلچسبی بود.
این (پرفورمنس )اجرا ،فرازهای مهمی از زندگی و حرفه ی رقصنده ( نا مشهور) سدریک اندروکس Cedric Andrieux با اجرای خودش به کارگردانی وطراحی جرومی بل Jerome Bel است که در ادامه ی مجموعه پروژه های این طراح رقص 54 ساله فرانسوی با ایده ی رویارویی رقصنده و مخاطب فراتر از کوریوگرافی روی صحنه پیاده می شود.شاخصه های بارز اجرایی بل در رقص مدرن به عنوان شیوه Non-dance شناخته شده است. در این روش ،رقص به عنوان یک حرکت بینا- رشته ای دیده شده که از واژگان رقص سنتی(متعارف) رها می شود تا با انواع دیگر از هنرهای اجرایی آمیخته و حتی جایگزین شود مانند تئاتر،ویدیو، سخنرانی ،موسیقی و...
روزنامه گاردین در ریویویش از کار "سدریک.." درباره ی بل نوشته :" او آثاری خلق می کند که بیشتر شبیه اینستالیشن هنری است تا رقص...ایده ی کاری اش این است که به رقصنده ها اجازه می دهد قدمی از طراحی رقص شان خارج شود و خودشان را صریح و بی پرده در برابر عموم آشکار کنند! "

سدریک اندروکس 38ساله فرانسوی روی صحنه ی سالن سمندریان با انگلیسی سلیسی که زبانش در ادای حروف J و ch می گرفت ،داستان هایش را که گاه با حرکات و خلاصه ای از رقص های مهم زندگی اش همراه می شد، تعریف و اجرا می کرد. از شور اولیه به رقص در کودکی اش گفت و اینکه یک مربی اش به او گفته بود رقص ودیعه ای طبیعی در وجودش نیست و او با تلاش و علاقه اش مراتب را طی کرده و به هنر رقص ادامه داده .. از مادرش گفت و تاثیرات می 1968 فرانسه در اجازه دادنش به ... دیدن ادامه ›› پسر در رفتن به کلاسهای رقص .. از پاهای زشت خودش گفت..از مسیری هایی گفت که از برست تا پاریس و بعد نیویورک طی کرده .. در سال 1996 در بیست سالگی اش به استدیوی رقصی در نیویورک دعوت شده به این دلیل آنها به دنبال رقصنده ی بور بودند ...مدتی را برای پول درآوردن به عنوان مدل نقاشی برای دانشجویان هنرهای زیبا سپری کرده و با گرفتن فیگورهای ساکن و طولانی تجربه ی نه چندان شیرینی داشته.. از نقطه ی عطف زندگی اش همکاری با کمپانی رقص کانینگهام(1999-2007) تعریف کرد ..از مرس کانینگهام فقید(یکی از پرنفوذترین و سنت شکن ترین طراحان رقص جهان) و تمرین ها و آموزش هایش در سن 80سالگی آن هم با نرم افزار کامپیوتری به آنها .. با چاشنی شوخی از تمرین های دایمی و روزانه و ذن واری گفت که بعضی از حرکاتش، محبوبش بوده و برخی دیگر آزاردهنده...بعد از بازگشتش به فرانسه و همکاری اش با باله اپرای لیون و ... می گوید. .در انتها موسیقی پر جنبش “every breath you take” گروه پلیس پخش می شود و سدریک در این 4 دقیقه زمان پخش آهنگ می ایستد و به تک تک تماشاگران نگاه می کند تا شاید جایگاه اش را برای لحظاتی تغییر بدهد، در واقع کل اجرا مبتنی بر نوعی توضیح و اعتراف بی واسطه با تماشاگران است بی آنکه مطمین باشیم دقیقا مقاصد روانکاوانه در پس این جملات و داستان ها هویدا هست یا نه..اما تلاش جرومی بل، برای عریان سازی فردیت منحصر یک رقصنده روی صحنه برای تماشاگر تقریبا موفق بوده..
قبل از دیدن این اجرا انتظار نوعی هماهنگی موسیقی با حرکت را داشتم اما در طول اجرا از موسیقی استفاده نشد که در وهله ی اول با انتظاراتم جور نیامد اما سدریک گفت معمولا در سکوت و بدون موسیقی تمرین می کنند ... پس نحوه اجرا و ادراک از حرکت و کلمات و جملاتی که گفته می شد بر موسیقی و هماهنگی حرکات با آن اولویت داشت.
***
در طول اجرا و بعد از آن مرتب به این فکر کردم دعوت ازاین گروه رقص آیا با هدف جبران فقدان تجربه ی اکثر تماشاگران ایرانی از تماشای اجرای زنده ی یک باله کلاسیک یا هرنوع کوریوگرافی مدرن و پست مدرن بر روی صحنه بوده است؟
شاید گروتسک نباشد وقتی تماشاگران ایرانی بدون سابقه ی بصری و ذهنی کامل و جامع از مقوله طراحی رقص معاصر و کلاسیک و فلسفه وجودی شان و تکنیک های سازنده اش ، تفاوت ها و تمایزاتش و چه و چه به تماشای یک اجرای از طراح رقص (پست) مدرن با ایده ی مشارکت کلامی تجربه ی رقصنده با مخاطبانش می نشینند. اما قطعا گروتسک است که یک رقصنده با لباس ورزشی(به جای لباس مخصوص اش) رو صحنه به اجرا بپردازد و لباسش اش را از ساک بیرون بیاورد و به تماشاگران بگوید راستی اینم لباسی رقص منه !!
البته در برخی اجراهای مدرن بسیاری از رقصنده ها جین و تی شرت بر تن دارند اما عکس های اجراهای سدریک نشان می دهد دربخش های از اجرا او لباس مخصوص رقص بر تن دارد.
در اینجا گویی ما همزمان در اعصار و دهه های مختلف زندگی می کنیم..امکان میسر همواره نامیسر است.... در اینجا هملت- اوسترمایر یا سدریک- بل اجرا می شود اما با نسخه ی اوریجینال شان متفاوت هستند.. تفاوت بین اصل و کپی در چیست؟ آیا تفاوت در کسانی است که مخاطبین اوریجینالیته هستند؟ یا کسانی هستند که برای مخاطبان انتخاب می کنند ؟ آیا هنر در چنین شرایطی اوریجینال باقی خواهد ماند؟
**
آیا مسولین امر با پیش فرض اینکه تمامی مخاطبانشان به زبان انگلیسی اشنایی دارند ترجمه ی دیالوگها را بالانویس نکردند؟ این خوش بینی هم گروتسک است چرا که نقصان باعث شد برای برخی از تماشاگران اجرا ملال آور و خسته کننده به نظر بیاید.
ابر شیر عزیز،
سپاس از معرفی ات از این اجرا و نکات انتقادی و مثبت آن...هنر اجرا یکی از آن حوزه هایی است که پس از شکل گیری هنر مفهومی و جریاناتی که از دهه ی شصت میلادی در رابطه با هنر معاصر مطرح شدند،در صدد از میان برداشتن مرزهای میان تماشاگر،اجرا کننده و خود اجرا بود،به ویژه متأثر از آرتو و دادائیست ها...این هنر امروز می تواند ظرفیت های نوینی را در رابطه با برساختن زندگی به منزله ی هنر داشته باشد،اگر هنرمندانِ آن از مرزهای متداول و تثبیت شده ی اجرا فاصله بگیرند.در این معناست که می توان میان هنرمند(artist)و هنرور(artisan)تمایز گذاشت،هنرمند کسی است که هدف اش از هنر خود اجرای هنری و همه ی پیامدهایی است که مربوط به صرف حوزه ی هنر است،اما هنرور وجودی است که قادر می شود از خود هنر فراروی کرده و از آن یک زندگی بسازد و حیات را به مثابه هنر تجربه کند.هنرور چونان چریکی(p-artisan)فکری-هنری است که با الگوهای کلیشه ایِ جنسیتی، فرهنگی،سیاسی و هستی شناختی می ستیزد تا ساختی جدید از هستی را به ظهور رساند،یا مجرایی برای پدیداری این نیروها باشد...و در بند هنر خود نیست...
۰۲ خرداد ۱۳۹۵
بیتا نجاتی (tina2677)
از این اجرا که بگذریم ( چون ندیدم نمی توانم نظری داشته باشم) رقص از نظر من هنری گویا برای تمامی ملل است مقصودم اینست که بی واسطه با مخاطب ارتباط برقرار می کند نه دانستن زبان می خواهد نه فهم تخصصی .
میخواهم اشاره کنم به سکانس آغازین فیلم شاهکار پدرو آلمادوار talk to her و تاثیر تماشای رقص "کافه مولر" پینا بوش بر بازیگر فیلم که بعنوان تماشاچی اجرا درحال دیدن است.برای شخص من بارها پیش آمده از شنیدن و تماشای اپرا منقلب شدم و اشک ریختم، گرچه زبان آنها را نمی دانستم. رقص و سپس موسیقی از هنرهای اول هستند.
۰۶ خرداد ۱۳۹۵
بیتا جان دقیقا درست می گی، دانستن قواعد و آشنایی با زبان رقص مدرن و کلاسیک و.. که به واسطه نقدهای مستمر در مجلات هنری و تماشای آثار به دست می آید البته بر عمق لذت و فهم کارساز است...اما اصولا زبان بدن و مفاهیم استخراجی از انرژی و حرکاتش به واژه قابل توضیح و فهم نیست....
فیلم آلمادوار رو خیلی وقت پیش دیدم ....صحبت پینا باوش شد ، فیلم بینظیر ویم وندرس به اسم پیناخیلی دیدنی است که بعد از مرگ پینا به وسیله ی شاگردانش و طراحی رقص هایش توسط ویم وندرس ،کارگردانی شد و تاثیر بسیاری بر من گذاشته
۰۶ خرداد ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید