به کنعان دلم آورد چون باد صبا بویش
زپا افتاده ام لیکن به سر خواهم شدن سویش
فدای عارضی گشتم که راند یوسف مصری
ز خلوت صد زلیخا رابه یاد خال هندویش
چه قابل جان بی مقدار ما کز
... دیدن ادامه ››
بهر قربانی
خلیل آورده اسماعیل در محراب ابرویش
چگونه چاره اندیشم که چندان سخت میبارد
می و مستی و مستوری مدام از جعد گیسویش
گذشت افسانه مجنون وجعد طره لیلی
که مجنون گشت صد لیلا ز ناز چشم جادویش
شعر از ایوب قاسمی دستگردی