در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال هدیه آشوری | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 18:54:06
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
النا زنی که به عنوان مترجم میاد و پرستار هست. زبان لاوینیایی و کشوری که شناخته نشده است، آیا ناخودآگاه شناخته شده؟ کی زبان ناخودآگاه و بلده؟ ... دیدن ادامه ››
النا سیزده بار بهش تجاوز شده، عدد سیزده من و یاد فیلم ۱۲ مرد خشمگین انداخت، چرا جای سیزده زخم روی شکمش هست وقتی که ۱۲ مرد نظامی بهش تجاوز کردن؟
نفر سیزدهم کی هست؟
بابانوئل؟ یا یوزف؟ یا خود النا؟
چرا کلاه بابانوئل داره؟ پدری خیالی که بچه ها دوسش دارن و وقتی بزرگ میشن میفمن که دروغ بوده. این نشون دهنده تضاد درونی هست؟، عشق و تنفر ؟
دوشس با پیراهنی بنفش بعد از اون اتفاق دیگه دوشس یا شاهزاده نبود... مرده بود. کی از شاهزاده تبدیل به جسد شدیم؟
قصاب ؟ یا ستمگر؟ چرا در آخر نمایشنامه قربانی شد؟ و جای قربانی و ستمگر عوض میشه؟ آیا این نشون دهنده این نیست که هردو یکی هستند؟
نقش همیلتون که بسیار شبیه یوزف هست. و در انتها یوزف و میکشه... انگار خودش و کشته...

فضای بارونی و خیس تئاتر نشون دهنده طوفان درونی هست؟ شبیه فیلم های هیچکاک یا هویت... و اما چرا قصاب؟ پسری که پدر و میکشه و انتقام گرفته میشه... همه چیز آروم میشه... دختر در انتها در آتش میسوزه... ایا به دنبال ادامه این حلقه است ؟و تکرار این حلقه؟ این همون پیش نویس نیست که به دنبال تکرار اون هستیم؟ آیا در طول زندگی با تنفر از آدمای اطرافمون به دنبال کشتن و انتقام از پدر نیستیم؟
به دنبال پیدا کردن بهانه ای تا از فردی متنفر شده متهم و مجرم بشه و در ذهنمون کشته بشه؟
تا انتقام شاهزاده ای و گرفته باشیم؟


هدیه
پابرهنه بودن بازیگرایی که بی پول بودن و قربانی سرمایه داری امروزی. و کفش دار بودن اربابا و فرمانده ها . ویتسک ویستک ... اسمی که تا چند ساعت بعد از تاتر توی ذهنم خونده میشد.
حس اشنا پنداری رفتن . توهمی که توی خیالت داری میری ولی این طور نیست . داری با حفظ فاصله توی یه دایره میدویی
مرد بودن ....
انسان تولیدی برای رسیدن به خواسته ها
خنده هایی که تو رو از جا می پروند و یاد مهمونی ها و دور همی های خودمون میوفتم که بی اراده میخندیم
قدرت ... دیدن ادامه ›› انتخاب


دیروز قبل رفتن و دیدن نمایش فیلم ویتسک 1979 رو دیدم. و با دیدن تاتر دیدم که آقای آگاه چه هنرمندانه المان های امروزی و تونست نشون بدن توی این اثر و استنباط خودشون

سیستمی که شایذ صد ها سال باشه ولی فقط ظاهرش تغییر کرده.

ممنون برای تجربه ای که بهم دادین

وقتی این تاتر و میبینی حداقل از یه چیز تو زندگی ات مطمینی و اونم اینه که برای 65 دقیقه زندگی کردی