سلام و احترام دوستی که اکانت تیوال ندارد از من خواست که این چیزک را در تیوال بگذارم؛
درنگی بر بونکر در مواجهه نخست.
من به چند نویسنده، بازیگر، کارگردان حس تعلق خاطر شخصی دارم.
هرگاه که می خواهم به مواجهه با کاری تازه از آن ها بپردازم, اضطرابی سخت مرا فرا می گیرد.
نه این که نظر من برای کسی مهم باشد یا آن بزرگان قرار باشد کار خود را با پسند من هماهنگ کنند یا دیدگاه من برای مولف مدخلیت داشته باشد.
فقط ترس آن دارم که یک فرصت از من برای لبریز شدن و شگفت زدگی افسوس شود...
کوتاه اش آن است که ذهن اورجینال( این جا هیچ واژه پارسی برابری برای اورجینال نداریم,شاید باید همزمان بکر، یکه و ریشه ای را در ذهن آورد) جلال تهرانی با بونکرش دوباره صحنه
... دیدن ادامه ››
را جادو کرد.
بونکر بی گمان بهترین متن یک دهه اخیر است، چرا می گویم یک دهه؟
چون تاراج نامه و چهار راه که هم قامت این متن هستند سال ۹۰ و ۸۸ نوشته شدند، پس لاف بیهوده و گزاف نمی زنم از این ها که بهترین بود و فلان چون دو اثر قبلی را در ذهن دارم و گرنه تاریخ دیگری می گفتم.
آن چه در نگاه لمحه ای به کار می توانم بگویم( متن را نخواندم و اجرا را تنها یک بار دیدم) این است که این اثر در درون مایه دست به کاری خیلی بزرگ زده و مهم تر آن که در آن موفق شده؛ پادخوانی کهن الگوی پینوکیو و تمامی آثار برآمده از آن است(مانند روز داوری[کامرون] و بهشت برفراز برلین [وندرس] که هر دو هم از نظر من شاهکارهایی بی بدیل هستند). در این جا در اینک آخرزمانی که ما آن را زندگی می کنیم ارزش در انسان شدن عروسک، ربات و فرشته نیست، بلکه اعتبار در انسان نبودن و جالب تر از آن در انسان نماندن است، مانند دختر که اگر انسان نماند برده است.
نقطه ثقل متن در کارهای تهرانی زبان است و این جا عامدانه زبان چه در روی کاغذ و چه در اجرا مورد وازسازی ساختاری قرار می گیرد.
ارسطو می گفت؛
If we ought to philosophize
we ought to philosophize, and if we ought not to philosophize
we ought to philosophize.
حال حکایت بونکر است تنها ابزار نقد ریشه ای زبان و حتی انکار و نفی آن استفاده ویژه و منحصر به فرد از زبان است. این جا زبان مرسوم و عادی شده، دقیق اوراق می شود تا نشان داده شود که زبان چیزی جز مشتی کلمات چیدمان شده نیست تا مزخرف جلوه کند.
در نتیجه هر شخص در حد توان خود با آن بازی می کند تا در بروز احساس، فکر و هر چیز دیگر از این دست،بیش تر بتواند زیانش را پنهان و هر چه را گمان می کند به سودش است را نمایان کند.
بونکر(نمایش) چرخشی مدام در زبان و زمان است(همان چیزی که تهرانی استادش هست) مانند بونکر(وسیله) که باید بی وقفه بچرخد تا خشک نشود.
نام من فرهاد بامداد