در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال کیانا نوری زاده | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 01:00:54
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
طبیعتا انتظار داریم وقتی قرار است تئاتر ببینیم با یک «اثر هنری» مواجه شویم.انتظاری که شاید مدت هاست برآورده نمی شود.جشن تولد اما حکایت دیگری ... دیدن ادامه ›› داشت!
طراحی صحنه با کمترین المان ها انجام شده است اما بیشترین حرف را میزند.مگ بولز یک جفت میل بافتنی و یک کاموای سیاه دارد.همین میل بافتنی و کاموای سیاه اما روایتی از هوشمندی کارگردان است.کاموای سیاه ابتدا به برشتوک تبدیل میشود و سپس با افزودن میل بافتنی، به دو تکه نان برشته! بازی کاموا و میل بافتنی همچنان ادامه می یابد،جاروی گردگیری و لیوان شامپاین هم از دیگر کاربردهای همین یک جفت میل و کامواست.نمایشنامه ی پینتر ذره ذره انسانیت و عقلانیت و آزادی یک انسان را از او می گیرد و کارگردان هم به موازات پینتر، چالشی جدید می آفریند:انگار مخاطب دعوت می شود به اندیشیدن به جایگاه شیئیت اشیا.گویی «گرفتن هویت» به طور روزمره فقط برای انسان رخ نمی دهد.برای اشیا هم رخ می هد.انسان می تواند هویت همه چیز را بگیرد و به همه چیز هویت بدهد.دیالوگی بین روایت اشیا و روایت داستان رخ می دهد.عینک استنلی سیگار او هم می شود و کفش پتی مخدر او هیچ چیز در جای خودش نیست در دنیای جشن تولد هم وضعیت همین است.هیچ چیز در جای خودش نیست حتی روزی که جشن تولد استنلی گرفته می شود هم روز اشتباهیست! و تولد در واقع چیزی نیست جز کنایه ای که حکایت از این دارد که زمانی می توانی وارد جامعه شوی که موفق شده باشند مثل خودشان دیوانه ات کنند! مسئله ی بعدی زمان است. میشود گفت تئاتریست طولانی که در همین طولانی بودن مخاطب مجبور به تجربه ی ملال می شود.ملالی که از تماشای برخورد کلیشه ای افراد جامعه با انسانی آزاد رخ می دهد.هم زمان مخاطب ترس را تجربه می کند.استنلی نزدیک ترین شخصیت به مخاطب است.انسانیست معمولی اما نه تنها غذای خوبی گیرش نمی آید ؛کم کم با آمدن «آن دو مرد» حریم شخصی اش هم مورد تجاوز واقع می شود و پس از آن حریم ذهنیش اش هم مورد حمله قرار می گیرد و سر انجام به فروپاشی میرسد.تجربه ای که مخاطب لحظه لحظه درک میکند.درد می کشد خسته می شود میترسد و کلافه می شود.
در کنار تمام عناصر مفهومی،چه آنها که پینتر به بازی گرفته چه آنها که کارگردان خلق کرده، بازی چشم گیر بازیگران را نمی شود نادیده گرفت.دیالوگ های طولانی حرکات سریع و احساساتی که انتقال می دهند.آنها شخصیت هارا بازی نمی کردند همان شخصیت ها بودند اصلا.
نهایتا اثری خلق شد که بر فراز نمایشنامه ی پینتر ایستاد.اثری که نه تنها حق مطلب پینتر را ادا کرد بلکه گویی خلاهای آن را پوشاندو مبدل شد به نسخه ای فیلسوفانه تر و هنرمندانه تر .