«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
من شب اول اجرا کار رو دیدم، اصلی ترین دلیلش هم این بود که با توجه به اجراهای قبلی که از آقای ابراهیمی دیده بودم وقتی شب اول اجرا رو ببینید حسی که برای کارگردان و عوامل کار ایجاد میشه حس اعتماد متقابل و مهمیه!
نسبت به کار قبلی آقای ابراهیمی (در انتظار مکبث)، بیداری کالیگولا کیفیت پرفورمنس و احساس خیلی بیشتری داره و مهمترین وجه تمایز بین این دو اجرا قابل فهم تر بودن بیداری کالیگولا بود و ارتباط بیشتر و بهتری میشد با اجرا گرفت!
طبیعتا در اجرای اول ایراداتی مثل ناهماهنگیهای جزئی و تراز نبودن صدا اجتناب ناپذیر است.
شاید متناسب ترین توصیف از در انتظار مکبث متمایز یا عجیب یا هرچیزی مثل این کلمات باشه که خب این متمایز یا عجیب بودن همونقدر که میتونه برای شخصی مثل من خوشایند و دوستداشتنی باشه از طرفی هم میتونه برای برخی افراد ناخوشایند باشه که خب ذات هنر و تئاتر همینه و غیر باشه عجیبه!
نمایش در انتظار مکبث از نظر حس تعلقی که برای بیننده به وجود میاره و مخصوصا از نظر قدرت دیالوگها بسیار قابل توجه و ارزشمنده و اگر برای کسی قدرت دیالوگها مهم باشه و از طرفی بخواد در طول تئاتر درگیر فضای نمایش بشه در انتظار مکبث قابل ترین نمایشی هست که یک شخص در حال حاضر میتونه ببینه..!
بنظرم قلندرو روایتی بود از نرسیدن در جوامعی که رسیدن به چیزی یا کسی که منتظرشی خیلی عجیبتر از نرسیدنه! جوامعی که به دلایل مختلف و شاید ساختاری تاثیراتی روی آدمها و روابطشون میذارن که همون تاثیرات باعث میشن رسیدن از نرسیدن عجیبتر باشه! در کل هم نوع نمایش هم مفاهیمی که میشد ازش برداشت کرد شخصا برام جالب و قابل تامل بود.