درباره «و آنک انسان» و در پاسخ به پرسش آقای تاجیک عزیز:
هنر ، علم نیست از آنجا که تحدید پذیر نیست پس غیرقابل تعریف است ، آنجا که مرزی نیست بی کرانگی است در بی حدی است که آنچه میپنداریم تنها سلیقه است ، تاویل و تفسیر است حکم و استنتاج نیست...
و اما و آنک انسان:
پس از انقلاب اکتبر روسیه لنین و رهبران انقلاب ، هنر را وسیله اصلی تبلیغ(پروپاگاندا) ایدئولوژی مسلط خود دانستند و به طبع آن جریان هنری نوپائی چون فوتوریسم که در ایتالیا رواج پیدا کرده بود بسیار همخوان با اندیشه ایده پردازان اصلی انقلاب بود تلفیق این مکتب با فورمالیسم روسی ، اساس جریانات هنری مطلوب آن زمان را شکل میداد و بازوی اجرائی و عملی این جنبش را هنرمندانی چون مایرهولد ، آیزنشتاین ، مایکوفسکی(پایه گذار نشریه لف)، ژیگاورتوف و ... شامل می شدند که بسیار موثر و انقلابی عمل میکردند ولی نقطه تراژیک از آنجا شکل گرفت که رفته رفته این جمله معروف که« انقلاب فرزندان خود را خواهد بلعید »رنگ و بوی واقعیت گرفت و استالین در حرکت سیاسی معکوسی(که زمان آن فرارسیده بود) مخالفت خود را با هرگونه فرم گرائی که روزگاری برگ برنده ایدئولوژی اشان بود اعلام کرد و به یکباره قهرمانان اصلی این جنبش به متهمین اصلی تبدیل شده و یک به یک یا فرار کردند و یا دستگیر و محاکمه شدند و به اردوگاه های کار اجباری فرستاده
... دیدن ادامه ››
شدند.
نمایش و آنک انسان با نوعی شاعرانگی بیانگر این تراژدی تاریخی است و مرگ مایرهولد دستمایه این درام است که محمد رضائی راد هنرمندانه آن را نگاشته و به تصویر کشیده است شرایطی که بی شک بار ها بارها در طول تاریخ زاده و تکرار شده است.