در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال سهیل قناعتی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 07:06:22
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
فقط چند لحظه سکوت
امشب به تماشای کار نشستم،فضای آغازین کار بیشتر منو به یاد فضای کافه ای می انداخت،کشمکش داستان چندان کارساز نبود،گره افکنی ها کم تاثیر و همینطور گره کشایی ها،گره گشایی ها در آخرین لحظات نمایش صورت گرفت و بعد از آن فرصت هیچگونه تفکر و اندیشه را به تماشاگر نمیداد،کارگردانی در کل عجولانه به نظر میرسد،با توجه به فضای رالیستی کار میزانسن ها معقول به نظر میرسد،بازیگران به واسطه هدایت عجولانه از طرف کارگردان فرصت بازی در سکوت نداشتند،لحظات بحران و فاجعه نیازمند سکوت های طولانی میباشد که به بازیگران اجازه ی بازی در سکوت و ری اکشن را نمیداد،بازی بازیگران در آغاز قابل باور به نظر میرسد ولی بعد از گذشت زمان به دلیل یکنواختی خسته کننده میباشد،البته لازم به ذکر است شخصیت اصلی "فروغ" به دلیل بازی منطقی و عقلانی به دور از احساسی گری از نقاط قوت اثر است،و همچنین شخصیت "آرمان" نسبت به دیگر شخصیتها دارای منطق بازی قوی تر میباشد و با زبان بدن توانست ذهنیت شخصیت را به عینیت برساند،شخصیت "فرانک" راحت میباشد و لی ریلکس بودن شرط کافی ایفای نقش نیست.گویی خود را بازی میکند نه شخصیت را.شخصیت "مینو" بسیار اور اکت و احساساتی است که باعث دلزدگی تماشاگر میشود،در کل بازیگران ریلکس و راحت میباشند ولی بازی ها یک دست نیست،اثر در لحظات پایانی بسیار بسیار نیازمند سکوت میباشد
در کل تلاش بازیگران و گروه کارگردانی در این وانفسا قابل تقدیر میباشد .

خداحافظ آقای مادوکس ..
من شمارو این شکلی میبینم
امشب زمان وادع من با شماست
ممنون که این شبها اومدی و با هم بازی کردیم،برای لحظاتی هم شده این بارون لعنتی رو فراموش کردم،راستی وقتی با هم تاس بازی می کردیم همیشه جفت ۶ می اوردی ! ای کاش به منم یاد میدادی .. تاس من همیشه صفر بود !!!
پس کی میخوای اون بازی که نه کسی میبره نه کسی می بازه رو بهم یاد بدی ؟؟ آقای مادوکس زمان وداع ما رسیده .. شما سوار قطار میشی و میری به یه شهر دور .. ولی باور کن اینجا ایستگاه آخره !! دور تر از اینجا دریاستت بفهم آقای مادوکس !!!
شما میری ولی من هستم حالا شبها تنها توی فانوس دریایی تاس انداختن تمرین میکنم .. آقای مادوکس من واقعا شمارو دوست دارم شما برای من سه شب ... دیدن ادامه ›› نبودی !! هجده شب بودی !! و هیچوقت فراموشت نمیکنم ... ای کاش با شهرت تو منو میشناسوندی برای اونایی که یک هم بازی خوب میخوان ..
خداحافظ آقای مادکس .. دیگه وقتش رسیده سوار قطار بشی ..
خداحافظ آقای ماوکس ..
با اینکه ندیدمت ولی میدونم این شکلی هستی ..
امشب زمان وداع ماست ..
خداحافظ .....
گروبی .
کار همتون خیلی خوب بود,کار پر زحمتی بود, یکی از بهترین کارهایی بود که از ابتدای سال دیدم.زمان اجراتون کم بود, خیلی دوست داشتم یک بار دیگه می دیدمش.مجبورم به فایل صوتیش قناعت کنم!!
۱۴ تیر ۱۳۹۳
از جمله آثاری که بسیار علاقمند به دیدنش بودم ولی به دلیل اشتباهی که در برنامه ریزیِ شخصی ام رخ داد، از دست دادمش، «سه شب با مادوکس» بود؛ و بسیار از این بابت متأسفم و حسرت می خورم! ای کاش آقای مادکس، دیرتر به سفر می رفت و من هم افتخار زیارتش را پیدا می کردم!...
ولی از آنجا که آدمی به امید زنده است، امیدوارم که این به سفر رفته، به زودی بازگردد و شاهد درخشش باشیم...
ضمناً جناب قناعتی عزیز، نوشته تان بسیار با احساس بود و برآمده از دل، و لاجرم بر دل نشست... با آرزوی توفیق برای شما و به امید اجرای مجدد این نمایش.
۱۴ تیر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید