یادداشت نویسنده ی لکه در روزنامه ی شرق
روایت یک ویرانی
امیرگیل
در دورههای تاریخی مختلف جهان، نقش و حضور زنان در متن و محدوده جغرافیای جنگ، آثار و علایم پاکنشدنیای را بر پیشانی تاریخ بهجا گذاشته. «لکه» داستان همین آثار و علایم است. داستان جنگ زنان است در حریم جنسیت زنانهشان؛ مبارزه برای دفاع از تن و مبارزه برای دفاع از هویت و اصل حضورشان (زنانگی)... زنانگی، آنان را به شکلی تحمیلی در گارد و موضع دفاع قرار داده است. در جنگ، مردانی که در خطوط مقدم جبههاند، مبارزه را داوطلبانه انتخاب میکنند و گاهی انتخابی جز نبرد ندارند. اما زنانی که در خانه میمانند بدون اینکه اسلحهای به دست بگیرند، غیرداوطلبانه در حال مبارزهاند؛ مبارزه برای حفاظت از خود که در جنگ به یغما نروند؛ مبارزه برای دفاع از شرافت خود، تا به غنیمت گرفته نشوند، تمام مبارزهشان برای آن لحظهای رقم میخورد که در دفاع شکست نخورند چرا که اگر در آن لحظه کذایی شکست بخورند اما زنده بمانند، چیزی در کنه وجودشان از آن لحظه بیمار باقی میماند، مثل خراشی که در سنگ کنند در روان زن حک میشود؛ نقطهای بهجا مانده از لحظه شکست که میراثاش، آرامش جسمانی و رضایت روانی زن را تا ابد تهدید میکند. چیزی بهسان لکه، به مانند خون، در کف دستان لیدی
... دیدن ادامه ››
مکبث. چیزی چغر و سمج که روح و روان و زنانگی زنان را میسابد، میسابد، میسابد، اما پاک نمیشود، با هیچ متاعی پاک نمیشود. « لکه» از یکی از این زنان میگوید؛ یکی از آنانی که تا پایان عمر نه میتوانند مادران خوبی برای فرزندان خود باشند و نه شهروندی موثر و مثبت در فردای جامعهشان... لکه، روایت یک ویرانی است.
«لکه» (با نگاهی به نمایشنامه پیکر زن همچون میدان نبرد در جنگ بوسنی نوشته ماتئی ویسنییک)
کارگردان: غزل نعیمی، بازیگران: آیدا صادقی، دانیال خجسته و شببو طوفانی، آبان و آذر93، خانه هنرمندان ایران، سالن استاد انتظامی، ساعت