این صدای توست
که میچکد از گلوی تنهاییم
و واژه های مشتاق
چون دانه های ریمل می بارد از مژگانت
بر سطر سطر این دفتر.
شعر می شود لبانت
و من به میهمانی بوسه هایت می آیم
مرورم می کنی هزار باره و
ترانه باران می شود این هم آغوشی
تو لبریز از باران می شوی و
من بارور از نگاهت.
ناگاه صبحی زود چیزی از تو در من زاده می شود
بر این کاغذ پاره های منتظر.