سال ثانیه سرشار بود از بی نظیرها
اجرایی غریب و قوی از متن و بازی بدن در کنار جادوی جادوگری که حمید این روزهای تیاتر ماست
تا اوایل کار احساس دیدن نمایش آشپزخانه ای رو داشتم که دکتر رفیعی تو اون چند روز ورکشاپی که بودم تعریف میکرد، البته با ۱۸۰ درجه تفاوت نسبت به متن اصلی ولی ...
سال ثانیه فراموشی سالها و لحظاتیست که به سرعت ثانیه ، درحالیکه غرق در روزمرگی هستیم از خاطرمون میگذرن و یادآوری تاریخهاییست که هرچه آب بر اونها بریزی پاک نمیشوند ، همونطور که حمید پورآذری در یادداشت پیش از نمایشش گفت : "سال ثانیه حرف لحظه هاست ، لحظه هایی که میایند و میروند و ما در آن اسیر شده ایم" لحظه هایی که درمانده و مستاصل حس کردیم " سگ مارس" شدیم ولی بازم به خودمون گفتیم "بریز، یکبار دیگه تاس بریز، من فقط یکی دیگه میخوام ، یک دست دیگه هم بریز ، من فقط یک جفت شش میخوام ، فقط یک تاس دیگه "
لحظه هایی که ازشون فرار کردیم و سعی کردیم فراموششون کنیم و درنهایت زمانی که مجبوریم به عقب ، به خانه بازگردیم از هرکسی میخوایم که جاشو باهامون
... دیدن ادامه ››
عوض کنه
"اگه برگردم خونه برام غریبه، غریبم که نباشه منو یاد چیزایی میندازه که تنمو خراش میده
جاتو با من عوض کن...
اگه برگردم همه چیز برام تازه س ، یه تازگی بدمزه...
جاتو با من عوض کن قد یه سالاد درست کردن
حالا همه کس هستمو خودم نیستم...
جاتو بامن عوض کن
د جاتو بامن عوض کن لعنتی"
سال ثانیه تجربه ای بی نظیر از لحظات زندگیه که فراموش شدند و یادآوریشون دردناک ، یادآوری ای که به هیچ وجه نمیشه ازش فرار کرد
پ،ن: خسته نباشید جانانه میگم به کل گروه مخصوصا گروه بازیگران کار و شاید مهمترین بازیگر گروه ، نسرین درخشان زاده که مثل یرما، فوق العاده بود