این اجرا بیشتر شبیه نمایشنامه خوانی بود و فاقد هر گونه اکت و بازی بود. مطمینا وقتی من اکت و بازی از جناب ابر و خانم کردا و آقای جمالی ندیدم نمیتونم اونا رو بابت بازیشون تو این نمایش نقد کنم ولی میتونم کاملا کارگردانی سکوت این نمایش رو تحت نقد خودم بگیرم. در واقع تو این نمایش بازیگرایی رو میبینید که که سر جای خودشون ثابت مونده بودند و دیالوگهاشون رو خیلی استادانه و ماهرانه به سمت تماشاچی پرت می کردند و تماشاچی هایی که یا از شدت کسل شدن لحظه به لحظه منتظر اتمام نمایش هستند یا به صرف توجه تهیه کننده نمایش به گیشه و فروش نمایش جذب دیدن جناب ابر یا خانم کردا شدن. استعارات و اشاره هایی مثل ماهی یا زنجیر مروارید سطح فهم تماشاچی رو هدف قرار داده بود و نه تنها جذابیت بصری برای تماشاچی ایجاد نمی کرد بلکه هر لحظه سو تفاهمی از جنس اینکه یک ساعت یک استاد سر کلاس درس بخواد به دانشجوها حاصل جمع دو بعلاوه دو رو بخواد درس بده القا می کرد. امیدوارم تعداد این نمایش های گیشه محور از این به بعد کمتر و کمتر بشه.