در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | علی آشتیانی درباره نمایش بیوه‌های غمگین سالار جنگ: سلام 1. عالی مثل رادی نمایشنامه ی بیوه‌های سالار از اسلوب داستان
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 20:15:43
سلام

1. عالی مثل رادی

نمایشنامه ی بیوه‌های سالار از اسلوب داستان گویی ایرانی و باب طبع مخاطب حال تئاتر ایران است. جناب آقای یاراحمدی یکی از بهترین استادانی است که به این شیوه از داستان گویی تسلط دارند. می‌شود به این گونه نمایشنامه‌ها "ژانر رادی" گفت. ملموس و دوست داشتنی، قابل فهم و مفرح هستند. شکر خدا که داریم عزیزانی که اینگونه می‌نویسند و داریم عزیزان دیگری که این نمایشنامه‌ها را روی صحنه می‌برند.
نمایش را ببینید.

راستی، اگر روی مترو برای برگشت حساب کرده‌اید حواستان باشد که شاید اجرا حوالی ساعت 23 تمام شود. ناموسا یک فکری برای تاخیر در شروع نمایش‌ها ... دیدن ادامه ›› بکنید.


2. گل یا پوچ، بدون گل

یک بار از جناب یاراحمدی سوال کردم که چه موقع نوشتن نمایش‌نامه را پایان می‌دهید. یعنی معیاری برای اینکه با خود بگویید "خب الان این نمایشنامه از نظر من تمام شده" دارید؟ ایشان گفتند تقریبا نه. یعنی با وسواس به ویرایش نوشته و دیالوگ‌ها ادامه می‌دهند تا حدی که حتی یک‌بار جناب رادی خودشان یکی از نمایشنامه‌ها را به زور از دست ایشان گرفته‌اند.

اما...
فکر می‌کنم نمایشنامه بیوه‌های سالار را یک کمی زود از ایشان گرفته اند.

مختصر بگویم، معرفی شخصیت‌ها، بیان گره اصلی داستان و زمانبندی رسیدن به این گره بسیار عالی و هوشمندانه بود اما پایان بندی نمایش و پرده ماقبل آن یعنی دیالوگ بازیگران مرد هنگام شب کمی شلخته بود (اگر در مورد مصادیق شلختگی این بخش‌ها و کمبودهای معرفی شخصیت پیشکار بگویم بخشی از داستان همراه آن لو می‌رود).
**اخطار: جمله‌های بعد کمی از بکر بودن تماشای نمایش کم می‌کند**
مورد دیگری که جای خالی آن را در نمایش احساس کردم، حضور یک کاراکتر باهوش بود. در طی نمایش هربار که در آستانه‌ی پرده برداری از نقشه‌های هوشمندانه‌ی یکی از شخصیت‌ها رسیدم اما باز دیدم که همه چیز همچنان بدون نقشه از پیش تعیین شده پیش می‌رود.
سلیقه من این است که بهتر بود "حداقل" یکی از شخصیت‌ها مغز متفکر این وقایع می‌بود، تماشاگر با خودش روی یکی از شخصیت‌ها شرط می‌بشت (اتفاقی که در این نمایش برای من افتاد) و در نهایت متوجه می‌شد که آیا شرط را برنده شده یا اشتباه حدس زده. این نمایشنامه مثل بازی "گل یا پوچ"ی بود که گل نداشت.

البته مورد دومی که گفتم کاملا سلیقه‌ای است و پیچیده کردن شخصیت‌ها اساسا ژانر این داستان را عوض می‌کند. لذا مورد اول نوشته‌ام به شدت معتبر است و تلاش کنید که بلیت جای خوب گیر بیاورید.

"فکر می‌کنم نمایشنامه بیوه‌های سالار را یک کمی زود از ایشان گرفته اند."
با تعبیر جالبی که فرمودید موافقم.
۰۱ اردیبهشت ۱۳۹۵
یا نظر کیان موافقم.
۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید