تریو بدون هارمونی یک مگا تئاتر است....تئاتری درباره ی تئاتر...پیش از هرچیز باید از متن شروع کرد...نمایشنامه با توجه به کشمکشی که بین شخصیت هاست پیش می رود و روابط آدم های این قصه مهم ترین دغدغه ی نویسنده است. قصه جایی اتفق می افتد که سه بازیگر در حال آماده شدن برای رفتن روی صحنه هستند و تمام اتفاقات در همین آن اتفاق می افتد یعنی آن نمایشی با مدت زمانی که مخاطب در حال تماشای آن است هم سان می شود. در جاهایی از متن تک گویی هایی با نگاهی به تک گویی های اثری معروف(نمی گویم چه اثری تا ببینید و لذت ببرید) نوشته شده است که خیلی هوشمندانه مخاطب را از فضای اصلی در یک درنگ جدا می کند و در همان درنگ شما وارد فضایی دیگر می شوید که همین مسئله لذت دیدن را دو چندان می کند.شاعرانگی در متن موج می زند و اما تعلیقی که بین اولین گره افکنی تا آخرین گره گشایی وجود دارد به گونه ای است ما را تا آخرین لحظه پای کار میخکوب می کند. درنگی که بین رفتن و ماندن نوسان می کند اساس جاذبه ی متن است.در شخصیت پردازی هم نویسنده فوق العاده عمل کرده.جایی که کاراکتر ها را بی کم و کاست حس می کنیم و لمس و این خود مهم ترین مسئله ای است که خیلی از نویسندگان تئاتر این روز های ما به آن توجه نمی کنند. در شخصیت پردازی نویسنده جای هیچ سوالی باقی نمی گذارد و این خود بسی ارزش است.یعنی شخصیت کامل است و در جهان اثر هم به تکامل می رسد. در مورد کارگردانی هم اول باید به انتخاب هوشمندانه ی کارگردان در انتخاب بازیگر و عوامل فنی آفرین گفت. بازیگر ها درست انتخاب شده اند و در جای خود می درخشند. خنده گرفتن از مخاطب بر خلاف خیلی از نمایش هایی که این روز ها می بینیم ابزاری برای کشاندن مخاطب به سالن نیست و برای خنده گرفتن به مخاطب باج نمی دهد بلکه درست و به جا در لحظه هایی که باید لبخند را بر لب های مخاطب می نشاند. میزانسن هوشمندانه است. با اینکه ایستاست و در ظاهر از نقطه گذاری های به قدرتمند و طلایی استفاده شده است اما در عین حال پویاست و حرکت در عین سادگی در آن موج می زند و باید توجه داشت که هدف کارگردان که نویسنده ی اثر هم هست بازسازی زندگی نیست بلکه خود زندگی است.طراح صحنه درست و دقیق با تفهیم زیر متن نویسنده و تفکر کارگردان هم دست است و مواد به کار رفته در رفته در طراحی صحنه با کاراکتر ها و در نهایت کل اتفاقی که در حال رخ داد است ارتباطی ضمنی برقرار می کند و باید تاکید کرد که طراح صحنه هم زیبایی را از طرحش طلب داشته و هم انتقال مفهوم که همین مسئله طراحی صحنه ی تریو رو منحصر به فرد و جذاب می کند. مسئله اینجاست که طراح نور هم بی نقص عمل می کند و مکمل آن چیز هایی است
... دیدن ادامه ››
که در مورد کاراکتر ها، کارگردانی و طراحی صحنه ذکر شد. در نهایت تریو بدون هارمونی اتفاقا به هارمونی درست می رسد.در کل این اثر در نهایت به سازکاری می رسد که منتهی است به خلق موقعیتی پست مدرن...با ارجاعات کهن درست در تک گویی ها...با شوخی کردن با مفاهیم و ....تریو بدون هارمونی از استارت تا پایان نفس می کشد و زنده است.تریو بدون هارمونی خود زندگی است.