در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | وحید عمرانی درباره نمایش پرتره ی مرد ریخته: «غروب در غربت» (به چاپ رسیده در روزنامۀ فرهنگ و هنر صبا 95/5/10 شما
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 13:28:26
«غروب در غربت»

(به چاپ رسیده در روزنامۀ فرهنگ و هنر صبا 95/5/10 شمارۀ 581)


گه ملحد و گه دهری و کافر باشد / گه دشمن خلق و فتنه پرور باشد

باید بچشد عذاب تنهایی را / مردی که ز عصر خود فراتر باشد

(دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی)

اگر از بنده خواسته شود که تنها به یک اتفاق فرخنده ... دیدن ادامه ›› در شش ماهۀ نخست سال 95 در تئاتر ایران اشاره کنم همانا از به اجرا بردن «پرترۀ مرد ریخته» در تماشاخانۀ سنگلج یاد خواهم کرد. نمایشی که وجودش در اوضاع و حال و روز کنونی تئاتر بسیار لازم و مورد نیاز بوده و خوشبختانه مجال یافت تا تقریباً به موقع بر صحنۀ تئاتر، پرده از چهره برگیرد و تشنگان واقعی این هنر را سیراب سازد. عبدالحسین نوشین یک شخصیت چند وجهی و هنرمندی استثنایی و تأثیر گذار در تاریخ هنر ایران است. بازیگری قابل، نویسنده ای خوش ذوق، محققی خستگی ناپذیر، ادیب، کارگردان، طراح، شاهنامه پژوه، یک آغازگر و ... عناوینی هستند که با اطمینان می توان به شخصیت و توانایی های گستردۀ او نسبت داد و می توان گفت که بی شک نوشین مردیست که اگر نبود، تئاتر ایران از جایگاه ملی و بین المللی فعلی خود بی بهره بود. وی فارغ التحصیل رشته های تئاتر و زبان و ادبیات فرانسه از کشور فرانسه، همچنین دارای درجۀ دکتری از دانشکدۀ ادبی ماکسیم گورگی مسکو می باشد. نوشین بنیانگذار تئاتر فردوسی و تئاتر فرهنگ بوده و تئاتر سعدی را نیز از زندان، هدایت و رهبری می کرد. اگر چه امروزه شهرت و شناخت او بیشتر بر اساس نویسندگی کتاب «هنر تئاتر» است اما کتابی ارزشمند به نام «واژه نامک» دارد که فرهنگ واژه های دشوار شاهنامه است و توسط انشارات معین در سال 85 به چاپ رسیده، همچنین در تصحیح شاهنامۀ چاپ مسکو نقشی پر رنگ داشته و در هشت جلد به تصحیح این سترگ ترین اثر ملی و ادبی ایران پرداخته است.

در دوران پهلوی و همچنین دهه های آغازین انقلاب به دلایل متعدد امکان پرداختن به شخصیت و جایگاه رفیع عبدالحسین نوشین فراهم نبود اما خوشبختانه در حال حاضر شاهد تئاتری هستیم که شش دانگ دربارۀ وجوه کثیر شخصیتی اوست. غلامحسین دولت آبادی و آراز بارسقیان پس از ترکیب موفقی که از خود در تکیه بر دیوار نمناک نشان دادند این بار در «پرترۀ مرد ریخته» بسیار دقیق و دغدغه مند به زندگی این شخصیت مهجور و مظلوم تئاتر ایران می پردازند. مردی که کاملاً شایستگی آن را داشت که طبق آرزوی کاراکترش در نمایش همچون محمدتقی خان پسیان در غرقاب اشک ها، تحسین ها و عشق مردمش با افتخار و یاد نیک در وطن خود به خاک سپرده شود اما افسوس ... این نمایش طبق توضیحی که در بروشورش آمده مکاشفه ای است در زندگی عبدالحسین نوشین؛ بنیانگذار تئاتر نوین ایران، که این فضای مکاشفه وار را در شیوۀ اجرایی و انواع طراحی های این نمایش نیز شاهد هستیم. از معدود اجراهایی است که بر تمامی عناصر نمایشی در آن توجه دقیق و ویژه اعمال شده است. نور و موسیقی در این نمایش به کاراکتر و پرسوناژ تبدیل می شوند، موسیقی بسیار دقیق و به جا عمل می کند و فضای مورد نظر را بازسازی و محسوس می نماید و حتی در فقدان خود در پردۀ دوم بازتابی از یأس، سردی و افول است. موسیقی در پردۀ اول به منزلۀ مفاصل متصل کنندۀ اجزای کالبد اجرا به یکدیگر عمل می کند و حالتی نظام بخش و فرم دهنده دارد. طراحی دکور، لباس و میزانسن ها نیز سنجیده، فکر شده و به اندازه است چنانکه در طراحی صحنۀ پردۀ اول رنگ ها و تنوع شان بارز اما در پردۀ دوم رنگ سفید غالب است که تفاوت حالت فضاهای تهران و مسکو را در تضاد حال و هوای گرمی و سردی اتفاقات و همچنین طبیعت اقلیم ها به تصویر می کشد. تفاوت امیدی که در پردۀ اول است با یأس و سقوطی که در پردۀ دوم رخنه می کند، همچنین فضای مرگ آور بیمارستان برای مریضی که از او قطع امید کرده اند.

مکان اجرای این نمایش؛ تماشاخانۀ سنگلج بر اساس هر ماجرایی که انتخاب شده باشد به دلیل قدمت بیش از نیم قرنی که دارد به خوبی و بدون هیچ پیرایه ای نمایشی را که روایت برهه ای از تاریخ است در دل خود می گنجاند و کلیت اثر را مانند آب در ترک زمین بیابان به خود جذب می کند. روح تاریخی و جای پای بزرگان تاریخ نمایش ایران در سنگلج، فضای بسیار مناسب و مساعدی را برای جلوه گری موضوع این نمایش فراهم و مهیا گردانیده است.

و اما حضور صحنه ای اصغر همت در این اثر اجرایی مقوله ای است که جا دارد به طور جداگانه و مستوفی به آن پرداخته شود. انتخاب درست این بازیگر کارکشته چه از نظر شباهت نسبی ظاهری به نوشین و چه از لحاظ قدرت بازیگری ناشی از علم و تجربه موجب شده که متن این مونولوگ یا مونودرام از لونی دیگر بر صحنه جان بگیرد و پر رنگ تر به منصۀ ظهور برسد. تنها کافیست به تفاوت های بازی او چه از لحاظ ژست های جسمانی و چه از نظر تغییرات ریز در صدا و حرکات را مابین پردۀ اول و دوم که مشتمل بر جوانی و پیری نوشین است مد نظر قرار دهید تا متوجه منظور سخن بنده بشوید. گذشته از آن بازی در قالب سایر شخصیت های ماجرا آن هم در قالب روایت گونۀ اثر به طوری که از کار بیرون نزند، مقوله ای است مهم که مهارت زیادی می طلبد، همچنین بر آگاهان فن نمایش پوشیده نیست که هشتاد دقیقه مونولوگ گفتن چه مصائبی را برای بازیگر در پی دارد و تا چه حد به مهارت و زبردستی از نظر حافظۀ دقیق و قوی، توانایی جسمی، حفظ و تغییرات ناگهانی حس ها و ... نیازمند است. اصغر همت الحق به خوبی از عهدۀ همۀ این دشواری ها بر آمده و یک بازی استادانه و سرشار از ظرایف و دقایق بازیگری را به نمایش می گذارد و جدای از آنکه آموزه های استادان جاودان هنر تئاتر از جمله استانیسلاوسکی در آن مشهود است، تماشای آن می تواند به منزلۀ کلاسی آموزشی برای دانشجویان و هنرجویان بازیگری به شمار رود.

در متن نمایشنامه، انتخاب برهه ها بر اساس نمودار یک سیر نزولی طراحی شده اند و این به جاست چون در کلیت زندگی نوشین نیز چنین اتفاقی می افتد؛ کورسویی از امید که به یأس منجر می شود. نوشین ضربۀ بزرگ زندگی خود را از سیاست می خورد، عنصری که در لابه لای سطور نمایشنامه بدون اینکه حالت گل درشت به خود بگیرد به آن پرداخته شده و تأثیر این زهر کشنده در مرگ تدریجی هنرمند نگون بخت به خوبی مشاهده می شود. پایان دادن پرده های نمایش با شعر «داروگ» نیما یوشیج و تلاقی های مفهومی این شعر با زندگی و سرنوشت نوشین نیز بسیار در متن و اجرا خوش نشسته است که شباهت های آغازگرانه و تحول گرایانۀ نیما و نوشین در این مبحث بی ربط و تأثیر نیست.

سه ماه تحقیق صاحبان اثر و دو ماه فرصت گذاشتن برای نوشتن، نتیجۀ نسبتاً خوبی به دنبال داشته زیرا بازیگر هر چقدر هم پرتوان باشد اگر متن خوبی در کار نباشد نمی تواند تماشاگر را با اثر همراه نگاه دارد، آن هم با کاری که یک بازیگر بیشتر ندارد و این همراه ماندن مخاطب تا پایان اجرا نشان از متن خوب و دارای استانداردهای دراماتیک لازم برای اجراست. هر چند معضل تماشاگران کم تعداد این تئاتر همچون خاری به چشم فرو می رود و بغضی به گلو در می آویزد که چرا تئاتری که تا این حد دیدنی و دغدغه مند است باید اینطور مهجور بماند و مردم قهقه زدن در پای نمایش های آزاد آتراکسیونی را به تماشای آن ترجیح دهند!

این نمایش اگرچه به طور خاص به تاریخ هنر تئاتر ایران و یکی از چهره های بارز و اثر گذار آن می پردازد اما پتانسیل آن را دارد که تنها به مخاطب خاص محدود نشود؛ زیرا نمایشگر برهه ای حساس و قابل تأمل از تاریخ ماست. تاریخی که اگر مطالعه و دنبال شود از بهترین معلمان بشریت برای تکرار نکردن اشتباهات گذشته و رسیدن به فردایی روشن تر برای کشوری خواهد بود که تا کنون توانسته است با تکیه بر فرهنگ غنی ادبی، عرفانی و هنری، بساط بی بساطی خود را در تندباد های مخوف تاریخ، حفاظت و پاسبانی کند.

بر بساطی که بساطی نیست

در درون کومۀ تاریک من که ذره ای با آن نشاطی نیست

و جدار دنده های نی به دیوار اتاقم دارد از خشکیش می ترکد

- چون دل یاران که در هجران یاران -

قاصد روزان ابری؛ داروگ! کی می رسد باران؟


منتقد: وحید عمرانی