طاقدیس
تنفس میکرد
و الوارها
شبه سوار سیاه پوش را
پچ پچه میکردند
دیوار سرفه و
زمین خود را میتکاند
تو
آسوده،
پروانه هایت را
طبقه بندی میکردی
شبه سوار سیاه پوش
میجوشید
و تکرر هجاها
...
قرمز
بوی نا
کبریت
و نعنا
لشگریانشان را
به آب میزدند
تو
جسد پروانه های منظم شده را
میجویدی