" تنها راه رسیدن به قلب یه زن، از راه گوشش میگذره"
کاری به درست و غلط بودن این جمله ندارم..کاری هم ندارم که روابط عاشقانه از سال 1877 تا حال دستخوش چه تغییراتی شده و چه نقابهایی خورده. حرف من این است که منتظر یک فرد خیانتکار ماندن/ نماندن و به او فرصت دوباره دادن/ ندادن، در هیچ قانونی نمیگنجد و به تعداد ذهن هر انسان، راههای منحصر به فرد در مواجهه با آن رقم میخورد. راه سالم این است که خائن را بدرقه کنیم. اما آیا راههای سالم همیشه برای روح انسان ارضاکننده هستند؟
بازی بین آدمها آنقدر برایشان جذاب است که حاضرند با آن به تعادلی بیمار برسند و وقتی سیکل بازی به پایان رسید، به دنبال بازی جدید بگردند.
بعد روانشناسانه و بی پرده بودن " آنا کارنینا" در نشان دادن بازیهای بین انسانها برایم آنقدر جذاب بود، که مرا به دوباره خواندن کتاب "بازیها" نوشتهی "اریک برن" تشویق کرد. قویترین نقطهی این نمایش، متنی است که منطبق با نیازهای امروز روابط انسانی نوشته شده، کلیشهها را نشانه رفته و بازیگرانش به خوبی از پس انتقال آن برآمدهاند. امیدوارم در اجراهای پیشرو، مشکل صدای بلند موزیک متن حل شود تا در طول اجرا با ذهنی متمرکزتر تماشا و فکر کنیم.