در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | ali alikhani درباره نمایش اگه بمیری: نمایش خوبی بود.در واقع اجرای شاعرانه ای بود مابین خیال و واقعیت به صور
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 12:54:01
ali alikhani (alikhani)
درباره نمایش اگه بمیری i
نمایش خوبی بود.در واقع اجرای شاعرانه ای بود مابین خیال و واقعیت به صورتی که مرز دو عالم مشخص نبود و حقیقت در فضای سیال بین خیال و واقعیت به رقص ... دیدن ادامه ›› درآمده بود.تماشاگر نمی تواند با قطعیت بگوید حقیقت را در خیال یافته یا در واقعیت روزمره زندگی آنه.
با تاکید بر اینکه بازی ها همه به جا بود ولی نکته شگفتی در آنها نبود و کارگردانی نمایش نکته خاصی نداشت.استفاده از میکروفن هرچند به حالت نجوایی دیالوگ ها کمک کرده بود اما خیلی تصنعی و نچسب بود و ای کاش اتفاق نمی افتاد هر چند برای سالن بد استاد ناظر زاده که بیشتر شبیه سینماست تا صحنه تئاتر راهکار بهتری وجود نداشت.با یاد از طراحی صحنه خوب کار که واقعا جز نکات مثبت نمایش بود از حواشی! اجرا می گذریم و به اصل آن که متن است می رسیم.
اولین اجرایی بود که از فلوریان زلر می دیدم.به نظر نویسنده قدرتمندی رسید.سوژه او از جنبه ای نو بود چون شکل و فرم روایت متفاوتی داشت ولی باید بپذیریم که قدرت نویسنده در پرداخت یک بن مایه تکراری بسیار جلوه نمود.
حالا می خواهم داستان را به زبان ساده مرور کنم:
پی یر نویسنده پرکار و معروف که در گیرودار زندگی عادی خود دچار روزمرگی شده است عازم یک مسافرت کاری است و تصمیم دارد این مسیر را با اتومبیل طی کرده تا حال و هوایی عوض کند.اما او در راه تصادف کرده و میمیرد و آنه همسر خود را پس از ۱۲ سال(درمتن نمایش ۲۰ سال) زندگی مشترک تنها می گذارد.تنهایی و شوک ناشی از اتفاق رخ داده آنه را در شرایط روحی دشوار رها می نماید که نتیجه این معلق بودن در خیال و واقعیت به کشف جنبه های پنهان زندگی پیر منجر میشود.اینکه او با یک دختر جوان بازیگرارتباط داشته است.این کشف مسیر زندگی آنه را تغییر می دهد او اعتراف می کند که بدون پی یر بلد نیست زندگی کند اما اگر این کشف حقیقت داشته باشد او به تمام زندگی ۱۲ ساله مشترک شک خواهد کرد.لورا بازیگر جوان بارها ارتباطش با پی یر را انکار و مجدد داستان سازی میکند گویی او هم همانند آنه بعد از مرگ پیر در مرزی از خیال و امر واقع سردرگم شده است در نهایت اعتراف می کند که قرار بوده او هم به نیس برود و پی یر را در آنجا ملاقات کند ولی پی یر هیچگاه به نیس نمیرسد.شواهد نشان می دهد قرار بوده پی یر و لورا در نیس تصمیم با هم بودن قطعی نمایند اما آیا آنه می تواند با این حقیقت گزنده کنار آمده و زندگی را ادامه دهد؟
راهکار آنه برای فرار از واقعیت داستان سازی در خیال است.او در خیال خود با پی یر همکلام شده و اطمینان می یابد که پی یر تصمیم داشته در سفر نیس رابطه اش را با لورا قطع نماید و برای همیشه عاشق آنه بماند‌.در واقع آنه با عدم پذیرش امر حقیقی در عالم واقعیت نقشی متفاوت از حقیقت باور پذیر را بر آینه خیال مجسم می سازد می سازد تا تصویر حقیقی به آرامی محو گردد و از خاطره برود.
در متن موضوع های کلیدی مثل زندگی و مرگ،روابط زناشویی و حقیقت مورد تاکید واقع شده است.همین مفاهیم به نمایشنامه رنگ و بوی فلسفی و روانکاوانه می دهد.
از دو المان مهم در اجرا نمی توان گذشت:
اول آینه و نقش آن در متن و اجرا به نحوی که آنه در آینه به جای خود نقش پی یر را می بیند ولی این نقش در زمانی که آنه از همسر خود مکدر شده است رنگ می بازد.
المان دوم تخت است که نشاندهنده زندگی خصوصی آنه و پی یر است.تختی که در زیر آن لورا زندگی می کند؛زندگی خصوصی پنهانی پی یر یا شاید بتوان گفت موجودی در لایه های پنهانی ذهن آنه!
صحنه زیبا محو کردن لورا و خانه او توسط آنه با بسته شدن تخت بود که به تلاش او در پاک کردن این جنبه تیره زندگی پی یر و آغاز تلقین مورد پسند آنه اشاره دارد.
در آخر کلیدی ترین دیالوگ نمایشنامه رو مرور می کنم:

آن: چه‌جوری بگم؟... باید رازش رو با خودش می‌برد. باید آدم همیشه رازش رو با خودش ببره. شاید اصلاً یه قدیس همین باشه: کسی که قبل از مردن حواسش هست که نیمه‌ی تاریکش رو پاک کنه و بعد بره...