دیشب نمایش رو دیدم. کلا در مورد اینکه این کار رو ببینم یا نه، بسیار تردید داشتم. من بیننده عام تئاترم. بسیاااار دوست دارم و بسیااار میبینم ولی تخصص خاصی در این زمینه ندارم و صرفا به خاطر علاقه مندی سعی میکنم کارهای خوب رو از دست ندم. در مورد این تئاتر هم، با توجه به تحسین بسیاری از دوستانی که مدتهاست در تیوال دنبالشون میکنم و نسبتا با خودم هم سلیقه میدونم تصمیم به دیدن این تئاتر گرفتم و بسیااار خوشحالم بابت این موضوع. یه تئاتر بسیار خودمونی و بی تکلف که قرار نیست مدتها فکر کنی به اینکه الان باید منتظر اتفاق یا دیالوگ خاصی باشی. شخصیت های این نمایش هیچ کدوم از ما دور نبودن و نیستن .... اونها خود ما بودیم.... لحظه لحظه دیالوگ ها حرفای خودشو خیلی راحت و صریح میزد و این راحتی باعث شده بود که خیلی هم راحت به دل بشینه. دوست داشتم این سادگی رو بسیااار. و البته جناب سلیمانی با رفتار محترمانه خودشون در ابتدا و انتهای نمایش، احترام من نسبت به خودشون رو بسیاااار بالاتر بردن.
اما واقعا باید اظهار تاسف خودم رو در مورد سر و صدای بسیار ازاردهنده کشیدن صندلی های طبقه بالا که موجب به هم خوردن اعصاب و روان من شده بود، اعلام کنم. جناب سلیمانی هم ابتدای نمایش و هم انتهای اون، بابت این موضوع عذرخواهی نمودند و خب اصولا نمیشه خیلی به ایشون خرده گرفت ولی واقعا متاسفم بابت برگزارکنندگان و همچنین هماهنگ کنندگانی که موجب این بی نظمی شدن و امیدوارم که در آینده کمتر شاهد این موضوعات حداقل در دنیایی که قراره دم از فرهنگ بزنه باشیم.
پوزش بابت زیاده گویی و سپاس از همه دست اندرکاران این تجربه دلنشین