دیدن نمایش پسران تاریخ برای من انگار طلسم شده بود. به دنبال تکرار حس و خاطره پچ پچه های پشت خط نبرد بودم، ولی به هیچ طریقی امکان دیدن نمایش مهیا نمیشد. ابر وباد ومه و فلک دست به دست هم داده بودن که این نمایشو نبینم . از وضع ناجورجسمانی و گرفتاری های شخصی تا زلزله. خیلی صبر کردم تا امشب . امشب لحظه آخر به روی تنها صندلی خالی مانده سالن نشسته ام و جای همه خالی.......یاد علی مصفا تو فیلم در دنیای تو ساعت چند است صفی یزدانیان می افتم اون لحظه آخری که می گفت: " می ارزید" و فیلم تموم میشد.
واقعا اون همه صبر تا امشب می ارزید. این کار ارزششو داره. و امیدوارم که اجرا تمدید بشه