"او"
شرقی غمگین حکایت گر غم های یک شرقی ست
یک شرقی عاشق با عاشقانه های شرقی
رقصانِ سنگ فرش های حسن آبادبرای چپ کردنِ ستادهای امربه معروفِ شازلیزه و دست کشیدنِ ون های گشتِ ارشادِ پاریس
سوارِمترو از تئاتر شهر به شریعتی
علی عشقی لاله سینه سوخته ی تمامِ شرقی های غمگین سرزمینِ شرقی غمگین ست
باهمان سینه سوخته ی غبار نشسته نقاب قرمز میزند با هزار تنالیته
یک ماساچ باز حرفه ای(بدونِ سرچ در گوگل)
و امام گل یا پوچ با کامیونِ پلاستیکی اسم فامیل
بازی های غیر مجازیِ نوستالژیکِ وجودِ جانِ نابِ ... دیدن ادامه ›› پاکِ عصرِ کودکی
در این عصر...
عصرِ مجازی شدنِ وجودیتِ غیرِ مجازی
عصرِ کپشن ها و استوری ها و هشتگ ها
عصرِ فیلتر شدن ِ زندگی با فیلتر شدنِ تلگرام
عصرِ ثابت ماندن قیمت خودکار درسیزده سال و ارزان شدن بیش از حدِ گوشت
چه عصری داشتیم چه عصری داریم
کم کم داشت یادم میرفت سر همین گل یا پوچ و اسم فامیل چقد کتک خوردم وزدم، اون موقع ها بودن که بزنم
میزدم میخوردم (بدونِ ایموجی واستیکر¡!)
بودن که بغل کنم
بغل میکردم بغل میکردن
بودن که بازی کنیم
بودن که باشن
بودن که سعید باشن
که عقیق قلب باشن وَ فیروزه ی زیباترینِ چشم ها
الان (با استیکر وایموجی !¡)دیگه نیستن
تنها کسی که همیشه خدا بود دلبر بود
بود برای اینکه نباشه
نباشه و با نبودنش بشیم اینی که الان هستیم
هق هق زنان در خوابُ دریغ از گریستنی در بیداری ...
گریستن نتوانستیم
نه پیش دوست نه در حضور غریبه و نه در کنج خلوت خودمان
گریستن نتوانستیم که آفتاب بیاید نیامد
آفتاب نیامد تا ما سینه سوخته های شرقی
وعلی عشقی های غمگینِ سرزمین شرقی غمیگن باشیم ...♥