بنظرم پنگوئن و بازرس فیشر نقشهای کوتاه و تاثیرگذاری داشتند. در ضمن مدیر مسئول روزنامه هم بخوبی نقشش را ایفا کرد بطوریکه حس رعب و ترس را که لازمه نقش است منتقل کنند.
نکات جالب: کاغذهای در حال سوختن بازرس آدم را یاد کارگاه گجت می انداخت. در پایان داستان که معلوم شد یه دختر کوچولو نقش پنگوئن را بازی کردن یه جورایی انگار کنایه به فضای رمانس رابطه نویسنده و پنگوئنش داشت.
بنظر داستان نمایش مقداری کلیشه ای است و به نسبت داستان نمایش مقداری کش داده شده بود. بعضا لحن و صدای شخصیتها بسیار عامیانه و تصنعی بود.