در وهله اول خسته نباشید میگم به گروه نمایشی ، و اینکه جز بازیگر مرد (پریسا) باقی بازیگران به نظر من خوب نبودند . دیالوگهای چاله میدانی ، چاقو بدست بودن و نماد مردسالاری در تیاتر مدرن با فریاد کشیدن و خط و نشون کشیدن شکل نمیگیره . جهان متنی که قرار بود ساخته شده تبدیل شده بود به یه قرارداد با تماشاگر که اومدی اینجا تا من کارگردان رو ببینی و هیچ تفکری نکنی . بیهوده بخندی و در آخر نتوانی از فرط خنده حضار که برخی از شنیدن واژه ای که همگی هر روز ازون استفاده می کنیم غش کردند به حال سیاهی تلخ پنهان شده در این نمایش غصه دار شوی و به قولی ما تیاتری ها به کاتارسیس برسی . این نظر شخصی من بود و اینکه بازی های دوگانه شخصیتهای نمایش که در هویتشان گیر کرده بودند همگون نبود و این یعنی عدم وجود هارمونی . اما با وجود این شاید تنها من خوشم نیومد و خیلی از حاضرین از خنده روده بر شده بودند . در آخر امیدوارم که اشتباه کنم این مورد رو ، چون میخوام از شرف یه اثر هنری حرف بزنم . اینکه به برخی از اعضا بگیم که سر یه دیالوگ به تنهایی قهقهه سر بدهد این کار نا شریفی است . به زور خنداندن تماشاگر مانند به زور گریاندن فردی متنفر از فردی ست که مرده باشد .