در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال سعید شیشه گر | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 19:01:30
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
کار خوب و تمیزی بود . شریف بود .
خسته نباشید به گروه نمایش
با عرض معذرت میخوام بگم : تسلیت به تئاتر !
و متاسفام برای سالنهای دولتی که فقط توش حرف سیاسی نزنن ، اما هر کاری دلشون خواست بکنن . حتی اجرای پورن .
و ببخشید نظر شخصی من هست ، بوژوآ در نمایی نزدیک رو دیدم .
و از همه مهمتر ردپای شدید کارگردان در نمایش و بازیها و میزانسن کردن تکت تک صحنه ها و کشتن کاتارسیس .
انتهای نمایش ابتدایی ترین شکل نمایش و مرگ اثر بود .
در یک کارگاه حرفه ای بودم و ابتدای کاری نه چندان خوب استاد در پایان کار گفت نمایش بدت رو با خاموش کردن سیستم تهمویه و خنک کننده تکمیل کردی .
با عرض معذرت از عوامل نمایش متاسفانه جز ٥ دقیقه ایتدایی نمایش ، عدم تمرکز و تمرکززدایی متقابل از مخاطب بزرگترین نقطه ضعف کار بود، و بد تر از همه پایان بندی بسیار ضعیف .
در آخر میخوام نقدی کنم از سالن مولوی به خاطر عدم نحوه صحیح مدیریت پرسنل سالن چه از لحاظ فروش بلیط ، رفتار نامناسب کارکنان بازمخاطبین و...
عواملی که باعث شد دیگه به این سالن نرم
نیلوفر ثانی، امین فروغی و پوریا صادقی این را خواندند
امیرمسعود فدائی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
این نمایش در سلیقه من نبود در کل خیلی حال نکردم با کار
موفق باشید
حمیدرضا مرادی، حسین رحمانی و celine این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یک نمایش فوق العاده خوب با بازی های درک شده که از سه نقطه نظر یعنی ارتباط بازیگر با خود ، با دیگر بازیگران و با تماشاگران کامل بود .
بازی ها تمیز و مارو یاد فیلم های صامت قدیمی مینداخت . کشش ماجرا به قدری بود که زمان روانی بر تماشاگر بسیار با ریتمی خوش و دلنوازی می گذرد و هیچ گونه خستگی را بر تن شما باقی نمی گذارد. (البته به غیر از صندلی های سالن مولوی که هیچ فکری بر آن نمی شود و برخورد های ناشایست برخی پرسنل تئاتر مولوی ) اما نقد منفی ام تنها در خصوص زدن رگ دست کارگردان است که امیدوارم در این زمینه اشتباه کنم .
ممنون که دیدین و ممنون از نظرتون. فقط منظورتون رو از رگ دست کارگردان متوجه نشدم!
۲۲ مرداد ۱۳۹۸
به نظر من این کار اونقدر کشش داشت که نیازی به خودکشی کارگردان نباشه ، بازی بازیگران بسیار دقیق ، منعطف ، منظم و خلاقانه بود گویی ما در رویای شما سهیم بودیم و این همان جمله ایاست که سارتر نیز بدان معتقد بود ، در نمایش رویایی را بسازیم که تماشاگر در واقعیت نمیتواند آن را تجربه کند . ابتدای کار فوق العاده خوب بسته شده بود . ولی پایان کار متاسفانه از دید من خودکشی کارگردان بود به نظر من (تاکید میکنم من ) این نمایش حتی اگر نیم ساعت دیگر بدون صحنه های آخر ادامه داشت بازهم کشش خود را از دست نمیداد . اما نور دادن های بی گاه مخاطب بعدی برای پلیس و ... (غیر از چارلی ) ارتباط مخاطب را با اثر قطع میکرد و صحنه های رقص زیاد از حد اما هماهنگ با وجود هارمونی و زیبایی بصری ایجاد شده به نظر من تصمیم اشتباهی بود و شاید تنها و تنها یک مورد برای نشان دادن رقص در رویای چارلی کافی می بود . اما این پایان به منزله زدن رگ دست کارگردان برای من ... دیدن ادامه ›› بود .

باز هم خسته نباشید می گم به این تیم بازیگری و کارگردانی فوق العاده که نشان از یک اثر شسته و تر نمیز میده جایی برای احقاق رویایی به نام تئاتر .
۲۳ مرداد ۱۳۹۸
متشکریم ✨
۲۳ مرداد ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به معنای واقعی ارزش تماشا فقط برای 10 یا 15 دقیقه رو داشت
تکرار بیش از اندازه زمخت و بد ریخت
استفاده از صداسازی نا مناسب و ایجاد تپق های غیر عامدانه
دور شدن از کنش دراماتیک
غیر همسو شدن مخاطب با نمایش
عدم ایجاد کاریزما
این نمایش به من یاد داد که در سکوت نیز میشود فریاد زد. می توان شعار نداد . می توان بدون عربده فغان کرد.
ممنونم از شما و این اجرا و موفقیت های روزافزون .
یکی از کمترین اتفاقات در تیاتر سکوت است و البته سخت ترین
خیلی سخته بشه تیاتری کار کرد به صورت صامت که تبدیل به پانتومیم نشه
اگر به آثار سینمایی کیم کی دوک کره ای علاقه دارید ایشان فیلمهای در خور ستایشی تو این سبک کار کرده
اما تابستان بیشتر در طراحی صحنه صورت پذیرفته متیازی 100 درصدی خودش رو در نگاه اول مخاطب کسب می کند . و شاید در ابتدا با مقدمه شروع داستان مخاطب را با خود همراه می کند اما به تدریج ارتباط مخاطب با داستان ، شخصیت یا شخصیت ها و همچنین دکور قطع میشه تا اینکه به یک پایان بندی خوب ختم میشه . پس میشه گفت ستون فقرات کار کمی به مشکل بر میخوره که البته این فضای صامت با وجود قرچ و قروچ صندلی های خسته ، ناراحت و پر عذاب مولوی بزرگ کمی مخاطبان را به دنبال صدایی که شبیه باز شدن صدای زیپ یه ساک دستی بزرگ است ، با خود همراه میکند .
نمایش آخر بازی ، یعنی آخرین بازی ما در زندگی و یا جهانی به موازات زندگی ، کارگردانی خوب رو میشه تو این کار دید. ریتم مناسب و پخته شده با وحود نود دقیقه زمان روانی دلپذیر و دلچسب نشان از هوش کارگردان داشت . بازی طاقت فرسا و دقیق بازیگران مرد اونقدر چشم نواز بود که انگار کوهی از سنگینی هرروز با بازیگر حمل شده و این کوه سنگین چشم مخاطب را مینوازد بدون اینکه پلکهای او را ببندد. اما تنها چیز آزار دهنده مخاطب اینروز تئاتر است . زیرا ذهن مخاطبان گویا نیاز به قلقلک توسط اراجیف کمدی هرزه و لوده سرایی های سالنهای تئاتری دارد که دیگر ابزورد نیستند. کاش سلبریتی های عشق حمایت سلفی های خود را در سالنی کوچک میانداختند که حماسه ای در آنها در حال رخ دادن هست.
حماسه ای به نام تئاتر و با کنشی در خور به دور از ساختگیهای مریض خنده وار و جنسی مسلک مد شده در تیاتر امروز . یک کلام
آخر بازی = لذت پوچ یک اثر هنری
در یک کلام میشه گفت وقتی تشنه تئاتر باشی و این تشنگی برطرف شه چه حس خوبی میشه داشت . این حس در من بوجود اومد و سیراب شدم .
امیر، علی عبداللهی، Negin Fooladi و R 0 y a این را خواندند
میترا، مریم اسدی، vahid seif و احسان خوشخو این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دلم میخواد بگم که این نمایش، یک نمایش خوبی بود که مهدی کوشکی که کمابیش میدونم با مشکلاتی روی پا ایستاده روی صحنه برده ، و جای بسی تبریک داره به ایشون، من با یک ساعت از نمایش خیلی درگیر بودم و بسیار لذت بردم ، در مقاطعی کنش دراماتیک جاش رو با سانتیمانال در من البته عوض کرد البته فقط در دقایقی و این توی ذوق من زد، ولی جسارت فوقالعاده ایشون جای ستایش داره.
در وهله اول خسته نباشید میگم به گروه نمایشی ، و اینکه جز بازیگر مرد (پریسا) باقی بازیگران به نظر من خوب نبودند . دیالوگهای چاله میدانی ، چاقو بدست بودن و نماد مردسالاری در تیاتر مدرن با فریاد کشیدن و خط و نشون کشیدن شکل نمیگیره . جهان متنی که قرار بود ساخته شده تبدیل شده بود به یه قرارداد با تماشاگر که اومدی اینجا تا من کارگردان رو ببینی و هیچ تفکری نکنی . بیهوده بخندی و در آخر نتوانی از فرط خنده حضار که برخی از شنیدن واژه ای که همگی هر روز ازون استفاده می کنیم غش کردند به حال سیاهی تلخ پنهان شده در این نمایش غصه دار شوی و به قولی ما تیاتری ها به کاتارسیس برسی . این نظر شخصی من بود و اینکه بازی های دوگانه شخصیتهای نمایش که در هویتشان گیر کرده بودند همگون نبود و این یعنی عدم وجود هارمونی . اما با وجود این شاید تنها من خوشم نیومد و خیلی از حاضرین از خنده روده بر شده بودند . در آخر امیدوارم که اشتباه کنم این مورد رو ، چون میخوام از شرف یه اثر هنری حرف بزنم . اینکه به برخی از اعضا بگیم که سر یه دیالوگ به تنهایی قهقهه سر بدهد این کار نا شریفی است . به زور خنداندن تماشاگر مانند به زور گریاندن فردی متنفر از فردی ست که مرده باشد .
تماشاچى عزیز!
نمایش "بالاخره این زندگى مال کیه؟" جدیدترین اثر از بازیگر این نمایش است.
همراهى شما باعث خرسندى ما خواهد بود
تهیه بلیت از لینک زیر
https://www.tiwall.com/p/belakhareinzendegimalekiye5
۲۶ خرداد ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بازی غیر قابل پیش بینی بازیگر این نمایش مونولوگ قابل تحسین هست . طراحی صحنه کار خوب بود و دوست داشتنی . خسته نباشید .
امیرمسعود فدائی، میترا، محمد لهاک، زهره مقدم و امیر این را خواندند
حمیدرضا مرادی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مرگ در میزند ، و بالاخره موفق میشود که در بزند و ایندفعه شاید واقعا در بزند . نمایش خوش ریتم و با بازی خوب بازیگران و دید بصری خوب کارگردان با وجود دکور کم کار شسته رفته و خوبی در اومده بود . موفق و پیروز باشید .
بنده شیشه گر هستم کارگردان نمایشی که عزیزان برایش نوشتند و چه زیبا نوشتند . اولا سپاس فراوان به منظور لطف همگی . ثانیا سپاس به منظور همراهی شما عزیزان .
خوشحالم که این اثر کنشی را در ذهن مخاطبان ایجاد کرده که دست به قلم (کیبورد رایانه یا گوشی همراه ) برند و چندی برای ما بنویسند . این کنش دوست من است . این کنش در تئاتر همیشه همراه من خواهد بود زیرا اوست که مرا به انجام عملی سوق میدهد .
با سپاس