ما از تبار بی سر و سامان محنت ایم
آوار نکبت ایم ؛ سزاوار ذلت ایم
ما شکوه ایم ؛ لب به ترنم گشوده ایم
ما عقده ایم ، تن به تبسم گشوده ایم
ما بی وجود، بی سر و پا ، بی حمیت ایم
نازل ترین مضایقه ی آدمیت ایم
...
عریان شدیم ، جامه ... دیدن ادامه ›› ی مارا به تن کنید
ما را به گردباد تلاطم ، کفن کنید
تابوت های کهنه ی ما را به پا کنید
طاعون گرفته ایم ، به شدت اِبا کنید
...
ما مردمی که عزت خود را فروخته
نانی گرفته ، غیرت خود را فروخته
ما خستگان عادت تن دادنیم ، آه...
پایستگان خفّت افتادنیم ؛ آه
ما را فقط به خاک مذلت فرو کنید
طاعون گرفته ایم ، مبادا که رو کنید
...
مردان این قبیله یکایک هدر شدند
هر شب قبیله های شما بی پدر شدند
مردی نماند ؛ جز که مهیای رفتن است
تاوان این قبیله به ذلت نشستن است
مردی نماند ، صحن حرم خواجه زار شد
این شهر اخته ، حامله ی انکسار شد..
..
...
....
#علی_هدیه_لو