اهمیت امیررضا کوهستانی در تئاتر معاصر ما حضور توأمان متن و اجرا در آثاری است که بروی صحنه میبرد. تئاترهای امیررضا کوهستانی هم از حیث متن و هم اجرا کیفیتهای بالایی دارند. بخصوص در دورانی که متن در محاق فرمهای اگزجره و گاه بی تناسب با جهان نمایشی در غالب اجراهای روی صحنه فرو رفته است، کوهستانی ما را دعوت به نمایشهایی میکند که ابتدا یک متن قوی،دراماتیک و ساختارمند شالودهی آنرا تشکیل داده است. و با ومواجهه با صحنهی اجرا شاهد اجراهایی خلاق هستیم که از لحظات و میزانسنها و افکتهای بصری بجا و نوآورانهای در آنها استفاده شده است. مهمترین وجه این قضیه این است که تمام اجزای خلاقانهی اجرا در خدمت ایده و متن اصلی است و هیچکجا از جهان نمایش بیرون نزده است. چیزیکه در تعداد زیادی از اجراهایی که داعیهدار خلاقیت در فرم هستند دیده میشود. خلاقیتهایی که تبدیل به دال تهی شدهاند. «بی تابستان» ادامهی راهی است که کوهستانی در «شنیدن» و حتی «هفده دی کجا بودی» آنرا دنبال کرده است. وضعیتی از جامعهی معاصر ایران در دل بحرانی که صورتی از یک تنش بیرونی داشته ولی درحقیقت تنشی درونزا است. جامعهی هدف در هر سه نمایشنامه نمونهای از نهادهای سراسربین هستند. هفده دی در یک پادگان، شنیدن در خوابگاه دخترانهی دانشگاه و بی تابستان در مدرسهای دخترانه. هر سه نهادهایی که قابلیت انقیادی درخودشان دارند. و جهان نمایشی کوهستانی تنگی تنفس در این انقیادهاست. شنیدن و بی تابستان با استفاده از ترکیب ویژوئال افکت و میزانسنهای رئالیستی این انقیاد نفسگیر را نشان داده است. اینجاست که فرمهای خلاقانهی اجرا کاملا درخدمت ایدهی محوری درآمدهاند. این دو نمایش روند تکوین متن را در اجرایشان نشان میدهند. گویا متن کوهستانی درگیرو دار آزمودن همین شیوههای اجرا کامل شده است. تلاش کارگردان برای استلیزه کردن موقعیتهای خلاقانه و زدودن شاخ و برگ اضافی از آنها کاملا پیداست. این مهمترین نکتهای است که آثار کوهستانی را همواره دیدنی میکند. کوهستانی برخلاف بسیاری از کارگردانهای نسل خودش و نسل بعد از خودش بهدنبال ژانگولر بازی یا فیل هوا کردن با استفاده از بازیهای فرمی و بصری نیست. هرچند درهمتنیدگی فرم و روایت در آثارش چنان مخاطب را درگیر میکند که اثر کار مدتها در ذهن مخاطب میماند. اهمیت کوهستانی حضور توأمان یک نویسنده و یک کارگردان کاربلد و خلاق و متفکر در تئاتر معاصر ایران است. تئاتری که بیش از دو دهه از کمبود این خلاقیت همراه با اپیستمه میان تولیدکنندگانش در رنج است و دستاورد چندانی برای ارتقاء سلیقه و بینش مخاطبانش نداشته است. کوهستانی نشان
... دیدن ادامه ››
داده است که هرچه از حشو و زوائد بکاهی عناصر خلاقانه امکان ظهور بیشتری در اجرا پیدا میکنند. نمایشهای کوهستانی «تنمند» هستد. یک ارگانیسم هماهنگ که قسمتی از اجرا به شکلی کاریکاتوری از این اندام هماهنگ بیرون نزده است. اندامی که متناسب رشد کرده و به زور قرص و دارو حجیم نشده است. بلکه ورزیدگی اندام اجراهای کوهستانی برگرفته از دو و نرمشهای استقامتی مستمر، آرام و پیگیرانه است. روایت بی تابستان نیز همچون بالا رفتن از یک شیب تند قدم به قدم ما را پیش برده و لحظه به لحظه بر تنگی نفسهایمان میافزاید. تجربههای آشنای ما از دههی شصت تا اکنون که نظام آموزشی ما را همچون چرخ و فلک وسط صحنه از نقطهای که آغاز کرده چرخانده و به همان نقطه بازمیگرداند. نمایشِ دور باطل و درجا زدن هم در میزانسنهای ایستای کوهستانی و هم در طراحی صحنه که نشان از همآوردی نهاد آموزشی با نهاد تربیتی دارد تجربههای آشنای نسل کوهستانی در مدرسه تا به امروز است. گویی فقط رنگ و نقاشی دیوارها عوض شده است و سایههای نقش دوران قبل هنوز زیرمتن اصلی طرحهای امروز است. حضور مادر که نشان از بازپرس دارد همان نهاد تربیتی است که دو سه نسل قبل از فرزندش او را در همین مدارس پرورش داده است و یک موجود سراسربین را درون او کاشته است. زمان و مکان در تجربهی زیستهی ما تسلسلی باطل بوده که همچون دیوارهای مدرسهی بی تابستان هر رنگی به آن زده شود، سایههای شوم گذشته از آن پاک نخواهد شد. و فرزندانی که از دل این جریان بار میآیند حتی با فانتزیهایشان وضعیت بحرانی را بازتولید میکنند.