در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال محمد حسین میربابا | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 09:57:27
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
دست گذاشتن روی موضوعات تاریخی کار پر ریسکی است. لادن نازی و فرزاد فخری زاده این ریسک بالا را پذیرفته و مقطعی از تاریخ ایران را به صحنه آورده‌اند. البته مقطعی که شاید از حیث سوژه‌ی تاریخی (احمدشاه قاجار) اهمیت زیادی نداشته باشد. اما با تبدیل کردن آن به استعاره به‌نوعی پای تاریخ قبل و بخشی از تاریخ بعد را هم وسط کشیده‌اند. آنچه این نمایش را برای سازندگان آن پرمخاطره‌تر کرده است نگاه طنز ایشان به روایت است. پس همین‌که خطر اجرای نمایشی تاریخی را به جان خریده‌اند یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های هنرمند که در دوران کنونی مغفول مانده است را با خود حمل کرده‌اند. شجاعت! هرچند نمایش‌های طنز تاریخی امکان تأویل‌های متفاوتی را دربردارد، اما مؤلف اثر نمی‌تواند به حکم اینکه فضای تفسیر باز است از بار مسئولیت آن شانه خالی کند. این نمایش نیز همین است. نمایشی که می‌تواند مخاطب را به این نتیجه برساند که خب لادن و فرزاد هم همان جمله‌ی تکراری که همه چیز کار انگلیسی‌هاست را تکرار کرده‌اند. بخصوص که بیانیه‌ی آخر نمایش که از زبان احمدشاه مخلوع قرائت می‌شود در فضایی خارج از طنز کلی حاکم بر نمایش اتفاق می‌افتد. اما نمایش روی دیگری هم دارد. نمایش تاحدی می‌تواند آینه‌ی وضعیت معاصر ما در نگاه به تاریخ یکصد سال اخیرمان باشد. و مگر کار هنر هرگاه دست روی مقطعی تاریخی می‌گذارد جز این است که پای تاریخ را به اکنون بازکرده و از زمان معاصرش پرسشی تاریخی بپرسد؟ اگر کمی با مصامحه به این نمایش نگاه کنیم و آن‌را زیر سایه‌ی سترگ سانسور ببینیم که جز این نیست، می‌توانیم این قسم از پرسش‌گری اثر را تخیل کنیم. پس نمایش برای دور زدن تیغ سانسور هم امکان‌های تخیل مخاطب را در خودش جا داده و هم اینکه از مخاطب خود انتظار این تخیل را دارد. تخیلی که پای این گذشته‌ی یکصد ساله را به اکنون و دوران معاصر باز کند. از‌این رو می‌توان این مؤلفه‌ها را به جهان نمایش الصاق کرد. فقدان مردم، استبداد تاریخی، تاراج ملی، میل حاکم بجای مصلحت امور، بستر مناسب برای رشد سفاکان و هرزگان و... ردپای چنین مؤلفه‌هایی به وضوح در نمایش پیداست و انتظاری که از مخاطب می‌رود پیگیری آن‌ها تا دوران معاصر است. نکته‌ی مهم دیگر وجه فرمال اثر است. لادن نازی نسبت به نمایش قبلی خودش یعنی شاهکار جمالزاده یک رشد چشمگیر در کارگردانی داشته است. البته که نمایش شاهکار نیز بسیار دیدنی و از بهترین نمایش‌های سال گذشته بود. اما اگر در آن نمایش بخصوص در بازی‌ها ضعف‌هایی مشاهده می‌شد، بازی‌های نمایش لباس جدید پادشاه کم نقص، حرفه‌ای چشم‌نواز و بسیار دیدنی بودند. نکته‌ی دیگر اینکه هرچه نمایش شاهکار به اقتضای روایت و ... دیدن ادامه ›› رویکرد کارگردان تلاشی برای نمود تکنیک‌های مختلف تئاتری بود، لادن نازی در این نمایش نسبت به اثر قبلی موضعی مینیمال در کارگردانی اتخاذ کرده است. از این نظر چه در تعویض صحنه‌ها و چه میزانسن‌ها دیگر شاهد یک شلوغی و بهم ریختگی نسبی نبودیم. کارگردانی شسته و رفته و بسیار دقیق لادن خط‌کش او را در طراحی بسیاری از میزانس‌ها و صحنه‌ها نشان می‌داد.البته کارگردان بدرستی توانسته است این خط‌کش را میان خطوط میزانسنی محو کند. از این نظر فرم بسیار قابل تأملی به این اثر بخشیده که با نگاه تکرار دَوَرانی تاریخ در میزانسن‌هایی که سطح صحنه را به خطوط موربی تبدیل کرده بود که حضور شاه به‌عنوان محور این اثر تقریبا تمام فضاهای میزانسنی را پوشش می‌داد همخوانی داشت. لادن بسیار هوشمندانه نگاه درستی به طراحی میزانسن انتخاب کرده بود و میزانسن‌ها برگرفته از بازنمایی جهان تاریخی اثر بودند. خطوط صافی که شاه و مستشار انگلیسی و وزیر کابینه را در یک خط قرار می‌داد و مسئله‌ی قدرت را بخوبی بازنمایی می‌کرد. شاهی که به‌واقع شاه نیست و قدرتی برتر نسبت به مستشار خارجی و حتی وزیر کابینه‌اش به‌حساب نمی‌آید. همین میزانسن‌ها با حضور زنان دربار یا صحنه‌های تخیل شاه بخوبی به میزانسن‌های دایره‌ای تبدیل شده است. تفکیک میان فضاهای واقعی و تخیل احمدشاه با تمهیدات میزانسنی و نور بخوبی در نمایش اتفاق افتاده است که این نشان از درک بالای کارگردان از تکنیک و شناخت درست از جهان اثر دارد. درکل در این برهوت تئاتر ایران که بجای مقابله با تاریکی دوران معاصر از آن ارتزاق می‌کند، این نمایش و دغدغه‌ی مؤلفان آن نشان از یک اتفاق تئاتری در حاشیه‌ی این روزهای تئاتر ایران که همان سنگلج است دارد.
ازتون ممنونیم که به تماشای نمایش ما نشستید⁦❤️⁩
ممنون از لطف توجهتون⁦❤️⁩
۱۴ آذر ۱۳۹۸
آقای میربابای عزیز مجددا ممنونم از تشریف فرماییتون
....
ممنون از اینهمه لطف و توجه
...
از شما یاد می گیرم
۱۴ آذر ۱۳۹۸
سپاس از شما و لطف و دقت نظرتون
۱۴ آذر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اهمیت امیررضا کوهستانی در تئاتر معاصر ما حضور توأمان متن و اجرا در آثاری است که بروی صحنه می‌برد. تئاترهای امیررضا کوهستانی هم از حیث متن و هم اجرا کیفیت‌های بالایی دارند. بخصوص در دورانی که متن در محاق فرم‌های اگزجره و گاه بی تناسب با جهان نمایشی در غالب اجراهای روی صحنه فرو رفته است، کوهستانی ما را دعوت به نمایش‌هایی می‌کند که ابتدا یک متن قوی،دراماتیک و ساختارمند شالوده‌ی آن‌را تشکیل داده است. و با ومواجهه با صحنه‌ی اجرا شاهد اجراهایی خلاق هستیم که از لحظات و میزانسن‌ها و افکت‌های بصری بجا و نوآورانه‌ای در آن‌ها استفاده شده است. مهم‌ترین وجه این قضیه این است که تمام اجزای خلاقانه‌ی اجرا در خدمت ایده و متن اصلی است و هیچ‌کجا از جهان نمایش بیرون نزده است. چیزی‌که در تعداد زیادی از اجراهایی که داعیه‌دار خلاقیت در فرم هستند دیده می‌شود. خلاقیت‌هایی که تبدیل به دال تهی شده‌اند. «بی تابستان» ادامه‌ی راهی است که کوهستانی در «شنیدن» و حتی «هفده دی کجا بودی» آن‌را دنبال کرده است. وضعیتی از جامعه‌ی معاصر ایران در دل بحرانی که صورتی از یک تنش بیرونی داشته ولی درحقیقت تنشی درون‌زا است. جامعه‌ی هدف در هر سه نمایشنامه نمونه‌ای از نهادهای سراسربین هستند. هفده دی در یک پادگان، شنیدن در خوابگاه دخترانه‌ی دانشگاه و بی تابستان در مدرسه‌ای دخترانه. هر سه نهادهایی که قابلیت انقیادی درخودشان دارند. و جهان نمایشی کوهستانی تنگی تنفس در این انقیادهاست. شنیدن و بی تابستان با استفاده از ترکیب ویژوئال افکت و میزانسن‌های رئالیستی این انقیاد نفس‌گیر را نشان داده است. اینجاست که فرم‌های خلاقانه‌ی اجرا کاملا درخدمت ایده‌ی محوری درآمده‌اند. این دو نمایش روند تکوین متن را در اجرایشان نشان می‌دهند. گویا متن کوهستانی درگیرو دار آزمودن همین شیوه‌های اجرا کامل شده است. تلاش کارگردان برای استلیزه کردن موقعیت‎‌های خلاقانه و زدودن شاخ و برگ اضافی از آن‌ها کاملا پیداست. این مهم‌ترین نکته‌ای است که آثار کوهستانی را همواره دیدنی می‌کند. کوهستانی برخلاف بسیاری از کارگردان‌های نسل خودش و نسل بعد از خودش به‌دنبال ژانگولر بازی یا فیل هوا کردن با استفاده از بازی‌های فرمی و بصری نیست. هرچند درهم‌تنیدگی فرم و روایت در آثارش چنان مخاطب را درگیر می‌کند که اثر کار مدت‌ها در ذهن مخاطب می‌ماند. اهمیت کوهستانی حضور توأمان یک نویسنده و یک کارگردان کاربلد و خلاق و متفکر در تئاتر معاصر ایران است. تئاتری که بیش از دو دهه از کمبود این خلاقیت همراه با اپیستمه میان تولیدکنندگانش در رنج است و دستاورد چندانی برای ارتقاء سلیقه و بینش مخاطبانش نداشته است. کوهستانی نشان ... دیدن ادامه ›› داده است که هرچه از حشو و زوائد بکاهی عناصر خلاقانه امکان ظهور بیشتری در اجرا پیدا می‌کنند. نمایش‌های کوهستانی «تن‌مند» هستد. یک ارگانیسم هماهنگ که قسمتی از اجرا به شکلی کاریکاتوری از این اندام هماهنگ بیرون نزده است. اندامی که متناسب رشد کرده و به زور قرص و دارو حجیم نشده است. بلکه ورزیدگی اندام اجراهای کوهستانی برگرفته از دو و نرمش‌های استقامتی مستمر، آرام و پیگیرانه است. روایت بی تابستان نیز همچون بالا رفتن از یک شیب تند قدم به قدم ما را پیش برده و لحظه به لحظه بر تنگی نفس‌هایمان می‌افزاید. تجربه‌های آشنای ما از دهه‌ی شصت تا اکنون که نظام آموزشی ما را همچون چرخ و فلک وسط صحنه از نقطه‌ای که آغاز کرده چرخانده و به همان نقطه بازمی‌گرداند. نمایشِ دور باطل و درجا زدن هم در میزانسن‌های ایستای کوهستانی و هم در طراحی صحنه که نشان از هم‌آوردی نهاد آموزشی با نهاد تربیتی دارد تجربه‌های آشنای نسل کوهستانی در مدرسه تا به امروز است. گویی فقط رنگ و نقاشی دیوارها عوض شده است و سایه‌های نقش دوران قبل هنوز زیرمتن اصلی طرح‌‌های امروز است. حضور مادر که نشان از بازپرس دارد همان نهاد تربیتی است که دو سه نسل قبل از فرزندش او را در همین مدارس پرورش داده است و یک موجود سراسربین را درون او کاشته است. زمان و مکان در تجربه‌ی زیسته‌ی ما تسلسلی باطل بوده که همچون دیوارهای مدرسه‌ی بی تابستان هر رنگی به آن زده شود، سایه‌های شوم گذشته از آن پاک نخواهد شد. و فرزندانی که از دل این جریان بار می‌آیند حتی با فانتزی‌هایشان وضعیت بحرانی را بازتولید می‌کنند.
"تمام اجزای خلاقانه‌ی اجرا در خدمت ایده و متن اصلی است و هیچ‌کجا از جهان نمایش بیرون نزده است"

"فرم‌های خلاقانه‌ی اجرا کاملا درخدمت ایده‌ی محوری درآمده‌اند"

"کوهستانی برخلاف بسیاری از کارگردان‌های نسل خودش و نسل بعد از خودش به‌دنبال ژانگولر بازی یا فیل هوا کردن با استفاده از بازی‌های ... دیدن ادامه ›› فرمی و بصری نیست"

"هرچه از حشو و زوائد بکاهی عناصر خلاقانه امکان ظهور بیشتری در اجرا پیدا می‌کنند. نمایش‌های کوهستانی «تن‌مند» هستد"


۲۹ بهمن ۱۳۹۷
عالی. همیشه مقاله هاتون رو میخونم و یاد میگیرم .
اگر اشتباه نکنم تو سایت پالیتیک هم مینوشتید
۲۹ بهمن ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یک کار خاص. از آن دست کارها که کمتر در ویترین تئاتر معاصر ایران مشاهده شده. دست گذاشتن روی ادبیات معاصر ایران و پیوند اون با ادبیات کلاسیک به بهانه پل زدن میان گذشته و آینده. این به نوعی دغدغه خود جمالزاده در ادبیات معاصر ایران بوده. اقتباسی که از شاهکار جمالزاده بروی صحنه تئاتر توسط لادن نازی و تیم بسیار همدل و خوب و کاردرستشون شاهد بودیم یک اجرای خلاق با تنوع گونه‌های مختلف تئاتری بود که البته گویا بدلیل عدم همکاری سالن پالیز که نام تهیه کننده را هم روی اینکار گذاشته بخشی از ایده های اجرایی لادن مانند میکرو تئاتر و تئاتر سایه به این اجرا اضافه نشد. هرچند اگر این ایده ها هم اضافه می‌شدند تماشاگر بیش از این از دیدن این اجرا حظّ می‌برد. با این وجود و با درنظر گرفتن تمام کاستی‌ها که مقصر اصلی این کاستی ها بدون شک کمپانی پالیز بعنوان تهیه کننده این اثر نمایشی بوده، تماشاگر لحظات بسیار مفرح و درعین حال عمیقی را درکنار اجرای این اثر سپری می‌کنه. دیدن این نمایش را به تمام دوستداران واقعی تئاتر توصیه می‌کنم. البته اگر بدور از هیاهوهای بسیار برای هیچ تئاتر معاصر ایران که همچون پیکر پرگوشتی زیر دندان صاحبان تماشاخانه های خصوصی افتاده و همچنین حضور بی رمق سلبریتی‌ها که ذائقه‌ی بد سلیقه‌ی مخاطب امروز را تأمین میکنه دغدغه دیدن نمایشی اصیل را دارید حتما شاهکار جمالزاده به کارگردانی لادن نازی را ببینید. تئاتری بی ادعا همراه با گروهی همراه که همسویی انرژی این گروه بخوبی بروی صحنه هویداست. اما روی دیگر سخن من با صاحبان تماشاخانه‌های خصوصی است. زمانیکه یک کمپانی(که البته این عنوان مانند بسیاری از عناوین دیگر در این کشور بی مسما شده است. چراکه کمپانی اصو.لی دارد که گمان می‌کنم امثال پالیز درصدی از آنرا نیز برخوردار نیستند) عنوان تهیه‌کننده را بر یک تولید تئاتری می‌گذارد آیا صرف درختیار گذاشتن سالن یا مکان تمرین کفایت می‌کند؟ مسئولیت کمپانی بعنوان تهیه‌کننده در قبال گروه اجرایی چیست؟ چرا یک کارگردان بجای تمرکز کامل برو.ی ایده‌های هنری‌اش باید بیشتر زمانش صرف جمع کردن حواشی برای اجرای کارش شود؟ امکاناتی که متناسب با طراحی دکور و لباس و نور است توسط چه کسی باید در اختیار گروه نمایش قرار گیرد؟ کمپانی یا خود گروه اجرایی؟ این امکانات باید چه کیفیتی داشته باشد و چه کیفیتی را به کار اضافه کند؟ اینها مسائلی است که هم بار حقوقی دارد و هم شأن هنری یک کمپانی تولید تئاتری را مشخص می‌کند.صرف اینکه شخص یا مجموعه‌ای صاحب امکاناتی باشد که گروه‌‌های بی‌نوای تئاتری برای اجراهایشان نیاز به آن داشته باشند برای تصاحب آثار هنری به نام تهیه کننده ... دیدن ادامه ›› کفایت می‌کند؟ متأسفانه شاهکار می‌توانست ده پله از این اجرا بالاتر باشد اگر کمپانی پالیز بعنوان تهیه کننده همکاری بهتری با گروه اجرایی می‌داشت. بدون شک با یک تعامل بهتر میان تماشاخانه هایی که در تولید آثار نمایشی هم دست دارند و گروه‌های اجرایی و جایگزینی دغدغه‌های هنری بجای سود اقتصادیِ صرف زمانیکه نام یک کمپانی پای تولید یک اثر می‌آید در ذهن مخاطب تصویری بهتر بجا می‌ماند و همین منجر به تبلیغ بهتر کار خواهد شد و هم اینکه با روی صحنه آمدن کارهایی که دردرجه‌ی اول تئاتر خوب بشمار می‌روند تا ویترینی برای دیدن سلبریتی‌ها به مرور ذائقه‌ی مخاطب هم رشد کرده و گیشه‌ی این دست کارها نیز تأمین می‌شود. پس حق ماجرا اینجاست که تولید یک اثر تئاتری با کیفیت مطلوب برای کارگردان اثر توسط کمپانی صورت پذیرد. بخصوص زمانیکه این امکان وجود دارد.
دقیقا . دقیقا . این اجرا میتونه واقعا یک شاهکار باشه
۳۰ مرداد ۱۳۹۷
مهدی خان احمدی (khanahmadi)
سلام آقای میربابا
اگه تمایل داشته باشین برای اجرای بعدی گروه، که آبان ماه برگزار میشه به شماره 09121409095 پیغام بدین تا توی گروه مخصوص تماشاگرانی که خاطره خوبی از کار شاهکار داشتن اد کنم.سعی داریم تا قبل از شروع و بعد از شروع یکسری کارهای جالب با تماشاگرانمون انجام بدیم.
۱۴ مهر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اکیدا، اکیدا، اکیدا توصیه می‌کنم دیدن نمایش "پرده‌برداری" به کارگردانی حسین رحیمی را که هر روز در تماشاخانه استاد مشایخی مرکز آفرینش‌های هنری تئاتر مان اجرا میرود را از دست ندهید. مطمئن باشید که یکی از متفاوت‌ترین تجربه‌هایی است که از دیدن یک نمایش بروی صحنه خواهید داشت. نمایشی که متناسب با شخصیت آن توسط هنرمندان ناتوان ذهنی یا به تعبیر بهتر هنرمندان پر توان استثنایی اجرا می‌شود. مطمئن باشید بازی بی نظیر بازیگر زن این نمایش برای همیشه در ذهن شما باقی خواهد ماند! زمانی سمندریان می‌گفت اتفاقات تئاتری در گوشه کنار و جاهای کوچک این کشور رخ می‌دهد. "پرده‌برداری" یکی از همان اتفاقات تئاتری است که در این روزها بسیار هم نادر است. تماشاگر در خلال دیدن این کار ذره‌ای با حس ترحم و یا دست کم گرفتن عمدی بازیگر مواجه نخواهد شد. هرچه هست بازی درخشان و بسیار خوب بازیگران این نمایش است که حتی در همان ابتدای نمایش تصور وضعیت ذهنی آنها را در مخاطب از بین می‌برد. داستانی که شاید بارها نمونه آنرا دیده و یا خوانده باشیم اما اینبار با ابتکار خوب کارگردان در انتخاب بازیگران متناسب با آن بی شک جلوه ای بسیابر خاص و متفاوت پیدا کرده است. باور کنید چنین کاری صدها برابر ارزش بیشتری از کارهایی دارد که بواسطه نامهای بزرگ و پوشالی امروزه در تئاتر این کشور رخ میدهد.
اجرای یکشنبه شب نمایش "ازدواج‌های مرده" به دکتر قطب الدین صادقی تقدیم شد. دکتر قطب الدین صادقی پس از دیدن نمایش "ازدواج‌های مرده" به کارگردانی حسین میربابا این نمایش را نمایشی با فضای متاثر کننده و سنگین دانست.ایشان فضای حاکم بر نمایش را مناسب مخاطبین خاص تئاتر دانستند.همچنین از تلاش گروه اجرایی تقدیر کردند. نمایش "ازدواج‌های مرده" تنها سه شب دیگر در تماشاخانه استاد مشایخی تئاتر مان بروی صحنه خواهد رفت!
منیژه میرمکری و محمد لهاک این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
محسن حسینی پس از دیدن نمایش "ازدواج‌های مرده" گفت: با اثری کلاسیک راجع به مرگ مواجه هستیم که تماشاگر را بخوبی با خود درگیر کرده و فضا و حس مرگ را القا می‌کند.
یادداشت آقای محسن حسینی در مورد نمایش "ازدواج‌های مرده":
با نمایشنامه‌ای با موضوعی فلسقی و سخت مواجه هستیم.نمایشی که هفتاد دقیقه تمرکز را از تماشاگر طلب می‌کند.این نمایش را بایستی دید.نمایشی که با نوع بازیگری ایستا ، آرام و بطئی خود به پوسته عاطفی مخاطب نفوذ کرده و تماشاگر را با خود همراه می‌کند.نمایش ازدواج‌های مرده به کارگردانی آقای محمد حسین میربابا را حتما بایستی دید!
محمد لهاک این را خواند
رومینا خلج هدایتی و یلدا ملکان این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اولین جمله‌ای که دکتر مسعود دلخواه پس از دیدن نمایش "ازدواج‌های مرده" بر زبان آورد: این نمایش مرا شگفت زده کرد! دکتر دلخواه در ادامه افزود با توجه به اینکه از قبل این متن را خوانده بودم و با آن آشنا بودم میدانستم که فضای کار سیاه و سفید با مایه‌هایی از رنگ قرمز است.وقتی با طراحی صحنه و تلفیق رنگ سیاه و سفید با رنگ قرمز لباس یکی از بازیگران مواجه شدم شگفت زده گشتم.کارگردان درک درستی از متن داشته و مسیر کاملا درستی را برای اجرا انتخاب کرده است.طراحی صحنه خوب، نورپردازی خوب و بازی‌های درست از دیگر مشخصه‌های این نمایش از نظر دکتر دلخواه بوده اند.دکتر دلخواه فقط نسبت به ریتم کار و ایجاد لحظاتی در نمایش که این ریتم را بهبود ببخشد توصیه‌هایی داشته اند.در مجموع اجرای گروه نمایشی را اجرایی درخور و در مسیری درست دانسته‌اند و در یادداشتی که برای گروه نوشتند ایده‌های کارگردانی را خلاقانه و درست دانسته‌اند.
manimoon، گلشن قربانیان و محمد لهاک این را خواندند
علی اصغر شیرازیان و Sober_HeadBanger این را دوست دارند
چه خود شیفته !!
۱۵ خرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید