در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
مخاطبان گرامی، پیرو اعلام عزای عمومی، به آگاهی می‌رسد اجرای همه نمایشها و برنامه‌های هنری به مدت یک هفته از دوشنبه ۳۱ اردیبهشت تا پایان یکشنبه ۶ خرداد لغو شد.
با توجه به حجم بالای کاری، رسیدگی به ایمیل‌ها ممکن است تا چند روز به طول بیانجامد، لطفا از ارسال مجدد درخواست خودداری نمایید.
تیوال Alpacino | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 21:34:26
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
Alpacino (denis)
درباره نمایش بوف کور i
دوستان عزیز برای فردا 30 فروردین 2 تا بلیط دارم که متاسفانه نمیرسم برم . اگر کسی خواست لطفا
اطلاع بده
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خواستم بنویسم از تو شادی یک دم
نگرفته قلم دلم همی شد پر غم
با یاد تو یک عمر همه شب دارم
آتش به دل سوخته و چشمی نم
کی فکرشو میکرد.....
۲۶ مرداد ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دردا که زمان را نَبُوَد وقفه و من
دیدم غم و حسرت همه شد حاصل من
صد حیف و دو صد ناله و اندوه و فغان
زیرا که جوانی بگذشت از بر من
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سهم من از عشق شد دلواپسی
دیده گریان ، منتظر بهر کسی
شد نصیبم درد و اندوه فراق
سرد و یخبسته دلم از بی کسی
بعد از آن کوته تنعم میکشم
درد هجران مثل مرغ قفسی
یار بگسسته از آغوش منو
بعد از آن درد من و هم نفسی
شد سراسر ناله و سوز و دعا
بهر آن کایدم از وی قبسی
شرم باد بر غم ایام فراق
من اثیر و نیست در من نفسی
دلتان شاد باد
۱۲ شهریور ۱۳۹۴
درود بر دوست عزیز تیوالی...
۱۳ شهریور ۱۳۹۴
درود بر شما دوست گرامی
۱۶ شهریور ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سر توماس مور:
هر وقت حاکمان به عنوان مصلحت اندیشی وجدان رو زیر پا گذاشتن گند زدن به مملکت
دانته آلیگیری :

دردناک ترین عذاب به یاد آوردن لحضه لذت گناهی است که بخاطر آن در حال مجازات شدنید.


کمدی الهی ، طبقه دوم دوزخ(شهوت رانان)
حرکت زیبای دوستان خوبمون در تیوال (به سر گروهی جناب رضا میم) در راستای کمک مادی و معنوی به کودکان بی سرپرست و نیازمند
بنده را یاد اشعار زیبایی از شیخ اجل حضرت سعدی انداخت که به همین مضمون می باشد.


من آنگه سر تاجور داشتم / که سر بر کنار پدر داشتم

مرا باشد از درد طفلان خبر / که در طفلی از سر برفتم پدر

پدرمرده را سایه بر سر فکن / غبارش بیفشان و خارش بکن

ندانی چه بودش فرو مانده سخت؟ / بود تازه بی ... دیدن ادامه ›› بیخ هرگز درخت؟

چو بینی یتیمی سر افگنده پیش / مده بوسه بر روی فرزند خویش

یتیم ار بگرید که نازش خرد؟ / وگر خشم گیرد که بارش برد؟

الا تا نگرید که عرش عظیم / بلرزد همی چون بگرید یتیم

به رحمت بکن آبش از دیده پاک / به شفقت بیفشانش از چهره خاک

اگر سایه خود برفت از سرش / تو در سایه خویشتن پرورش

یکی خار پای یتیمی بکند / به خواب اندرش دید صدر خجند

همی گفت و در روضه‌ها می‌چمید / کزان خار بر من چه گلها دمید

مشو تا توانی ز رحمت بری / که رحمت برندت چو رحمت بری

چو انعام کردی مشو خود پرست / که من سرورم دیگران زیر دست

اگر تیغ دورانش انداخته‌ست / نه شمشیر دوران هنوز آخته‌ست؟

چو بینی دعا گوی دولت هزار / خداوند را شکر نعمت گزار

که چشم از تو دارند مردم بسی / نه تو چشم داری به دست کسی

کرم خوانده‌ام سیرت سروران / غلط گفتم، اخلاق پیغمبران

بوستان سعدی-در باب احسان
احسنت به این انتخاب و اشتراک
۲۹ شهریور ۱۳۹۳
ممنون و متشکر از دوستان گرامی
۳۰ شهریور ۱۳۹۳
این عالی بود
۰۲ مهر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شوق ماندن داری یا بیتاب رفتنی فرقی نمی کند
تیک تاک صدای وحشتناکیست


پرفتو
خیلی خوب بود
۲۰ شهریور ۱۳۹۳
جناب رشیدی بزرگواری ، من هم از دیدارتان جنابتان خوشبختم.
و اما بعد
طراز پیرهن زرکشم مبین چون شمع

که سوزهاست نهانی درون پیرهنم
۲۲ شهریور ۱۳۹۳
جناب معتمد ممنون
۲۲ شهریور ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
زنی نزد قائم مقام فراهانی شد و پس از شکوه و گلایه از او مقداری برنج برای سیر کردن شکم بچه هایش طلب کرد.
صدراعظم نامه ای با این مزمون برای انباردار حبوبات نوشت:
☻ارزنی امدنخودامدماش فرستادیم برنجش مده برنجش بده.☻

ار(اگر) زنی آمد، ماش (ما او را) فرستادیم. نخود( نه خود) آمده. برنجش( او را رنج ) مده. برنجش( به او برنج) بده.
بکار بردن (ارزن - نخود - ماش - برنج ) در نیم خط نامه به انباردار حبوبات مذکور
رسما کاریکلماتوره :)) مرسی علی جان عالی بود.
۱۵ شهریور ۱۳۹۳
عـــــــــالی بود مرسی Alpacino
۱۶ شهریور ۱۳۹۳
سلام به همگی
من اینطور شنیدم
انباردارا!ارزنی آمد گندم گون ،نخودش آمد ماش فرستادیم. برنجش مده برنجش بده که حسابیست جوجو مارا.،
۲۳ فروردین
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خنده ای از سر شوق
گریه ای از ته دل
گریه ای از سر شوق
خنده ای از ته دل
خاطراتی که گذشت
آن دلی را که شکست
دوری و تنهایی
همه را خواهم بست
کوله باری از غم
گوشه چشمی پر نم
قایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب
دور باید شد از این خاک غریب
دور باید شد از این خاک غریب
۲۶ شهریور ۱۳۹۳
البته.
پشت دریا شهریست . . .
۲۶ شهریور ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
Alpacino (denis)
درباره نمایش P2 i
درباره نمایش (نظر شخصی)
حرفش گرانبها بود ولی طرز بیانش راضیم نکرد.
دوست دارم هزار بار به ده دقیقه اخر نمایش گوش بدم و به فکر فرو برم که واقا چرا؟
فهیمه رزاق آذر و علی عبدالرحیم این را خواندند
علی مهدوی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید