من امشب بخاطر اینکه شرط ضروری نمایش رو که حضور یک ربع قبل از شروع نمایش رعایت کنم و احیانا نمایش از دست ندم،چهارراه ولیعصر از ماشین پیاده شدم و تو بارون و سرما پیاده تا عمارت اومدم اما با کمال تاسف نمایش با یک ربع تاخیر شروع شد و ما تمام این مدت تو سرما و بارون بودیم و تقریبا میلرزیدیم.
فکر میکنم همین عامل کافی بود که بخش شاید زیادی از تمرکز از دست بره و من وقتی وارد اطاق اول شدم،تقریبا نصف صحبتها رو از دست دادم چون داشتم گرم میشدم و دست و پاهام میلرزید،بعد از نمایش متوجه شدم همین حس همراهمم داشت که در اطاق اول که اجاق روشن بوده فقط به این فکر میکرده که خودش گرم کنه!!
من کودکی سالم و خوبی داشتم،برای همین خاطره تلخی رو برام زنده نکرد اما حداقل تو اون دو اطاق که من شاهدش بودم مشخص بود که بازیگران داشتن تلاش خودشون برای همراه کردن مخاطب انجام میدادن و بعد هم در اطاق آخر که واقعا به فکر فرو میبرد.
به هرحال ممنونم از تلاش گروه اما ای کاش عوامل جانبی باعث نمیشدن مثل نمایشهای دیگه با تمرکز کامل در جریان نمایش قرار نگیرم!