در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | مریم تاواتاو درباره نمایش سکوت سفید: یادداشت درباره تئاتر سکوت سفید به کارگردانی کورش سلیمانی - چاپ شده د
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 06:45:29

یادداشت درباره تئاتر سکوت سفید به کارگردانی کورش سلیمانی - چاپ شده در روزنامه سازندگی در تاریخ 1398.09.20
نویسنده یادداشت : مریم تاواتاو
"جان ... دیدن ادامه ›› براون" مردی در آستانۀ میانسالی ، درحالیکه هیچ بیماری ای ندارد ، به بیمارستان "بیچ وود" مراجعه می کند و درخواست دارد او را بستری کنند ؛ این آغاز ماجرای تئاتر "سکوت سفید" است که با کنجکاوی پرسنل بیمارستان درباره علت رفتار مرد ، ادامه پیدا می کند .
در روزگاری که شعار تکراریِ "تمام قصه های جهان، گفته شده" هم چون یک سد در مسیر خلاقیت نویسنده قرار گرفته و او را از وارد شدن به موضوعات ساده تر زندگی ، دور کرده است ، متن سکوت سفید ، دست روی یک موضوع اساسی و عمیق گذاشته و با نوع بیان متفاوتش، ثابت کرده اگرچه خط کلی بسیاری از داستان های جهان نوشته شده اما این نوعِ روایت و نگاه نویسنده است که می تواند نسخه تازه تری از یک داستان با درون مایۀ تکراری را به وجود بیاورد . "تام استوپارد" نویسندۀ این نمایش ، به بیان قصه ای معماگونه و پیچیده نپرداخته بلکه ماجرای ساده ای از مردی را روایت کرده که تنها به دنبال آرامش، سکوت و کمی رهایی است و می خواهد دنیای امروز ، دست از سرش بردارد تا در انزوای خودخواسته اش به آرامش برسد ؛ انزوایی که با دخالت پرسنل بیمارستان نمی تواند به راحتی ادامه داشته باشد . سبک تام استوپارد، واقع گرایی همراه با شوخی درکنار نقد زندگی روزانه است ؛ به طوری که این بخش غیرجدی، بتواند دردناکیِ موقعیت مذکور را تعدیل کند . تمرکز همیشگی استوپارد بر آرمان شهر، در کنار طعنۀ او به جامعۀ مدنیِ امروز که سعی دارد همه چیز را در قالبی خاص بگذارد و خروج از آن را برنمی تابد، با مفهومی فلسفی، تضاد جهان را مطرح می کند و از مخاطب می خواهد به تفکر و خودآگاهی برسد. محتوای نمایش ، سرگشتگی ِانسان معاصر در یافتنِ آرامش است ؛ آرامشی که جهان امروز با چنگال های خودخواهانه اش از انسان دریغ داشته و فرصتی ایجاد نمی نماید تا بشر ، لذت واقعی را مزه مزه کند . سخن از پیشرفتی ای است که تعادل را از انسان زایل کرده؛ مدرنیته دست هایش را بازکرد و بشر هم چون کودکان تشنه محبت ، به گرمیِ این آغوش ، اعتماد کرد و پا به سرزمینی ناشناخته گذاشت؛ به امید دست نوازشی ، از تمام آنچه وسیله آرامش بود دور شد و خود را تبدیل به عروسک کوکیِ جهان مترقیِ امروزکرد. البته نمی توان تقصیر این آشفتگی را به گردن تنها یک پدیده انداخت ؛ چرا که نحوه استغاده از این پیشرفت و غرق شدن در آن ، نقطه ای است که اشتباه بشریت اتفاق افتاده و باعث شده اکثریتی در جهان ، هرکس به ادبیات ویژه ای ، در محدودۀ جغرافیای زندگی خود، گرفتار نوعی تنهایی شود که حتی نمی تواند دیگران را مطلع از وجود آن کند ؛ از طرف دیگر ، رسانه ها و بایدهای جامعه ،فرد را به مسیری می اندازند که از بار روی دوش او چیزی کم نمی شود ؛ شاید برخورد براون در اینجا نوعی طغیان و واکنش در برابر گذشتۀ عجیب و سختیِ لحظه های فعلیش است .
انتخاب چنین متن عمیقی توسط "کورش سلیمانی" در مقام کارگردان ، نشان از دغدغه مندی او نسبت به بحران انسان معاصر است . سلیمانی مثل همیشه ،دست روی یک موضوع داغ و پرهیاهو نگذاشته بلکه عنوانی از سرگشتگی انسان مدرن را در بستری از سکوت و آرامش انتخاب کرده است . او در کنار این مفهوم با وفاداری به متن سعی کرده گروهش بدون ورود به محدودۀ لودگی یا نزدیکی به مرز شوخی های تصنعی و نخ نما ، رگه هایی از طنز را در کار ایجاد کنند.
"سامان دارابی" ، بازیگر توانایی که توانسته مختصات نقش براون را بسازد ، در پاره ای مواقع از طریق حرکات و نوع ادای جملاتش ، بیشتر از شخصیت به یک تیپ نزدیک شده است .هرچند سادگی و صداقت براون ، توانسته جنبه هایی خنده دار به داستان بیفزاید تا در فضای کلی اجرا ، تلطیف لازم برای بیان مفهوم کلی نمایش به وجود بیاید .
آناهیتا اقبال نژاد با افزودن رگه هایی هم چون میمیک و فراز و فرود دادن به صدا ، بازی به مراتب بهتری نسبت به گذشته ارائه کرده ؛ او در نقش سرپرستار حتی در زمان شروع هر صحنه با نوعی اقتدار وارد می شود . دامنه صدای فوق العاده و کنترل روی جملات ، همگی به نقش ، روح داده و این مهارتی است که تئاتر به بازیگر پیگیر و مستعدش می بخشد؛ صدا را شکل می دهد ، به هرگام بازیگر توجه می کند تا باورپذیری مخاطب را ذره ذره جلب کند و نفس به نفس با او همراه شود . هرچند در این نمایش ، این میزان تسلط اقبال نژاد به نقش ، باعث شده ضعف بازی برخی بازیگران اجرا بیشتر به چشم بیاید . مثلا پزشک کشیک می توانست توانمندی بیشتری از خود در نمایش نشان دهد ولی بیشتر ، شمایلی از یک تیپ تکراری از پزشکانی که شب هنگام کشیک هستتد و خواب آلود بیدار می شوند ، ارائه کرده است؛ در حالی که می شد با تفصیل ویژگیهای منحصر به فردِ ظاهری ، اخلاقی و روانی، ترسیم بهتری از دکتر مذکور داشته باشد .فاصله گرفتن از شخصیت پردازی ، ثمره ای جز افتادن به دام سطحی نگری و از دست دادن مخاطب ندارد؛ چرا که مخاطب به دنبال کاوش و کشف بخش تمایزکننده یک نقش است تا بتواند درگیر آن شود و داستان را درک کند.
دکور نمایش در راستای مفهوم ارائه شده اش قرار دارد و فضای آرام بیمارستان را نشان می دهد . هرچند شاید می شد جنبه های بیشتری را به طراحی صحنه و هماهنگ با کل اجرا به وجود آورد ؛ چرا که کلیت کار به دلیل ماهیت داستان، ریتم کندی دارد و اگر با افزودن عناصر دیگر این ریتم کند را تعدیل کرد ، می توان نسبت به ترغیب تماشاگر برای پیگیری نمایش امیدوارتر بود و بیمارستان را مکانی منحصربه فرد که محل وقوع اتفاق خاص داستان یعنی حضور براون است ، در نظر گرفت . هم چنین طراحی لباس بازیگران متناسب با فضای بیمارستان صورت گرفته و در دوخت و تهیه آن، ظرافت زیادی مشاهده می شود.این ظرافت ، در انتخاب موسیقی های پخش شده نیز وجود دارد.
بیمارستانی که براون به آن پناه برده ، نماد جامعه ای است که هیچ گاه دست از سر فرد برنمی دارد . براون می توانست دروغ بگوید و با بهانه ای دیگر مثلا تمارض ،خود را بستری کند و بیمارستان می توانست در قبال پذیرش پیشنهاد او مبنی بر پرداخت پول در ازای اقامت، دندان به جگر بگذارد . اما بیمارستان همان اجتماعی است که می خواهد همه چیز را به کنترل بگیرد و آدم های بیمارستان همان هایی هستند که در جامعه نمی گذارند فرد با مجموعه منحصربه فرد زندگی خود کنار بیاید و راه حل شخصی خود را اجرا کند .تلاش کارکنان بیمارستان در افشای راز براون حتی به قیمت آنکه یکی از پرستاران را طعمه کنند تا براون به حرف بیاید، نماد جهانی است که برای قرار گرفتن در مسیر خود حتی آدم ها را قربانی میکند. توضیح مگی ، پرستاری که سعی کرده براون را با فریب و تظاهر به عشق ، به حرف بیاورد ، وقتی می گوید که اقدامش در برملایی راز براون ، تصمیم درستی بوده ، مختصات جهان فرصت طلبی را به یاد می آورد که فرد ، دروغ می گوید و به ناراستی اش افتخار می کند ؛ و این گونه اعتماد براون به در بسته می خورد و تنهاتر از روزی می شود که پا به ویچ وود گذاشته بود. با این وجود ، براون نمادی از خستگی بشر است وقتی در محاصره جهان مدرن امروز قرار می گیرد اما سعی می کند هم چنان امید خود را از دست ندهد ، در مسیر اخلاق و بدون آسیب به دیگران یا توسل به بی اخلاقی و دروغ ، مسیر تازه تری را برای رسیدن به رهایی پیدا کند و درونِ متلاطم خود را آرام کند . چنین نگاهی امیدوارانه در میانۀ بحرانی ترین احوال فرد ، خبر امیدوارکننده ای از نجات حتی یک انسان است.
سلام و سپاس از مطلبی که نوشته بودید...
لطفن پیرامون اضافه کردن جنبه های بیشتر در طراحی صحنه و هماهنگی با سایر اجزا کمی روشن تر توضیح دهید ،چون من دقیقن متوجه منظور شما نشدم....
۲۰ آذر ۱۳۹۸
خانم مریم تاواتاو عزیز؛ نقد شما را در روزنامه ی سازندگی امروز خواندم. ممنونم از نفد مفصل شما ... در زمینه های متفاوت نظرات شما را خواندم.و گرچه در برخی موارد نظرتان جای بحث و تبادل نظر بیشتر دارد اما خواندنی و با دقت بود ... بازهم ممنون از همراهی و توجه شما ...

سینا جان ممنونم که در گفتگو و همکلامی با عزیزان تماشاگر حضور جدی داری ...
۲۰ آذر ۱۳۹۸
جناب آقای سلیمانی و جناب آقای ییلاق بیگی ؛ سلام عرض می کنم.
سپاسگزارم از توجهتون به این یادداشت .
۲۲ آذر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید