نقد و بررسی نمایش «لرز» به نویسندگی و کارگردانی داریوش علیزاده
کوبنده به مثابه لرز!
به قلم مجید اصغری، منتقد گروه تئاتراگزیت
ارزشگذاری منتقد: دو ستاره- متوسط
نمایش از عنوانی خوب بهرهمند است که مابهازای حسی میسازد. عنوان اثر، مخاطب را پیش از ورود به سالن آماده میکند تا به سرنخی از نمایش
... دیدن ادامه ››
بیاندیشد که حسش در عنوان جاری و ساری است. لرز...
میتواند از سرما و یخبندان ناشی و هم ریشه در دلهره و ترس داشته باشد. اما هر دو ناخوشایند و زننده است. گویی نمایش ما را به محیطی سراسر ترس، دلهره و اضطراب دعوت میکند و همه اینها کارکرد یک عنوان خوب است. کوتاه، مختصر و کاربردی. در ادامه این پوستر اثر است که میزان حس اضطراب را دوچندان کرده و بخش دیگری از جهان نمایش را بر ما عیان میسازد. پوستر از دو لایه تشکیل شده. لایهی ظاهری و لایهی باطنی. در لایهی ظاهر روانی شیء روی آب (چیزی شبیه به دلفین یا خر پلاستیکی که در نمایش نیز بارها از آن یاد میشود) و هدفون روی آن نوعی آرامش سطحی و کاذب را القا میکند اما در بطن پوستر، ناامنی و بیثباتی را فریاد میزند. آسمان خاکستری و تیرگی عمق دریا گواه بر این مدعی است. منبع صوتی هدفون در آب است پس اساسا موسیقیای از این هدفون پخش نخواهد شد. در نهایت نوعی سرگشتگی در این جهان ناامن به بیننده منتقل میشود که یحتمل منجر به لرزیدن خواهد شد. اما لرزیدن جلوهای مفردگونه داشته و به حالتی از یک فرد خاص اشاره دارد اما «لرز» نگاهی کلیتر دارد و تلاش میکند که بر این فعل عمیق شده و آن را کندوکاو کند. پوستر نیز این گونه است و به مکان یا شخص خاصی نظر نداشته و قضیه را کاملا جهانشمول میبیند. استفاده از تونالیته قرمز و سیاه در پوستر که در طراحی لباس بازیگران نیز به خوبی از آن استفاده شده کاملا اعتمادزداست و ناامنی و حتی حس شرارت و طغیان را تشدید میکند. نمایش به سه بخش کلی تقسیم میشود. بخش زایمان، بخش تولد دختر و بخش طغیان پسر. نویسنده در این سه بخش به خوبی مراحل پیشرفت یک طغیان از جانب یکی از اعضا خانواده را چیده و دستوپا شکسته توانسته این روند را بررسی کند. اما ضعف جدی در کارگردانی این روند را از نظر حسی قطعهقطعه کرده تا جایی که صحنه طغیان که بالقوه بسیار پرشور است، کاملا بیرمق و ابتدایی اجرا و نمایشی میشود. البته کارگردانی که به دلیل دور زدن سانسور در استفاده از نماد افراط و زیادهروی میکند، لاجرم صحنه طغیان بازیگرش هم کاملا نمادین و پلاستیکی جلوه میکند و از کارکرد واقعی خود باز میماند. پس با توجه به روند نمایش، مساله لرز، مساله پسر خانواده است. اوست که در روند این سه مرحله تغییرکرده و دست به کشتاری هولناک میزند. البته لرزیدن نمادین پسر در حین تماشای کالبدشکافی خواهر کاملا رو و تصنعیست. او به مانند افراد تشنجی به زمین میافتد و شروع به لرزیدن میکند. اما این لرزیدن کجا و آن چه در عنوان و پوستر به تحلیل و بررسیاش پرداختیم کجا. بگذریم، برویم سراغ مرحله اول. صحنه اول با معرفی سه عضو یک خانواده شروع میشود. پدر، مادر و پسر. پدر و مادر، پسربچه خود را در خانه محبوس کرده و هر گونه ارتباط او با جهان بیرون را ممنوع کردهاند. از طرفی آنها در آموزش او اختلال ورزیده و نام هر چیزی را اشتباهی به وی آموختهاند. به عنوان مثال پسربچه به هدفون میگوید خر پلاستیکی یا به توالت میگوید یخچال و قصعلیهذا. به وضوح پسربچه نسل جدید را نمایندگی کرده و پدر و مادر وی که قدرت بر خانه (وضعیت حاکم) را در دست دارند نماینده نسل پیشین هستند. مادر در سودای بازیگری و پدر در سودای شهرت نویسنده شدن است. آنها از وضعیت پسر خود سوءاستفاده کرده و بر اساس وی رمانی نوشتهاند که برایشان از نظر مادی سودآور بوده و سفارش قسمت دوم رمان را نیز از ناشر گرفتهاند. مادر نیز پسرش را سوژه تمرینات بازیگری خود کرده و خشم خود را بر وی فرود میآورد. پسربچه از شرایطی که در آن قرار گرفته شکایتی ندارد و مدام سراغ خواهران دوقلوی خود را از مادر میگیرد. مادر افلیج است و باردار. کارگردانی در این بخش عاری از ظرافت و دقت است. همه چیز نمادین ساخته و پرداخته شده و بهطبع میزانسنها بر همین اساس انتخاب و اجرایی شدهاند. در شروع نمایش یک پستچی چند دفتر برای خانه میآورد که احتمالا سفارش پدر است برای نگارش رمان دوم بر اساس سوژه پسربچه. مادر به شدت نگران است که موقع باز شدن در، پسربچه دنیای بیرون را ببیند و نسبت به آن کنجکاو شود. از این رو تلاش میکند تا با تمهیداتی ویژه مانع این رویارویی شود و سخت به پستچی اخطار میدهد که پس از تحویل دفاتر از آن محل دور شود. در این جا هیچ تمهیدی از جانب کارگردان دیده نمیشود که نشان دهد، بار اطلاعاتی جهان بیرون به درون خانه و اعضا آن فشار میآورد چرا که ما به روزهای طغیان پسرک نزدیک شدهایم و این خطری است که مادر و پدر را تهدید میکند. به عنوان مثال میشد این وضعیت را بر اساس آبوهوای کاملا متفاوت دنیای درون خانه با بیرون از آن را پرداخت و اجرایی کرد. گذار از این جزییات، زیبایی و جلا را از اثر گرفته و باعث شده تا کارگردان برخی موقعیتهایی که در نمایشنامه موجود است را تباه کند. در مرحله دوم مادر، فرزندان خود را به صورت کاملا نمادین به دنیا میآورد اما تنها یک دختر با بازی آذین نظری به صحنه میآید و از آن یکی خبری نیست و کاشف به عمل میآید که آن یکی توسط خواهرش بلعیده شده است. شکم مادر در این نمایش به مثابه صندوق انتخابات میماند اما از این صندوق یک نفر خارج میشود. آن یک نفر در ابتدا تلاش دارد تا برخی تابوها را شکسته و حقایقی را برای پسربچه فاش کند. در این جا پدر و مادر برای حفظ بقاء خود دست به اقدامی میزنند که در ابتدا نسبت به آن اکراه داشته اما در نهایت به آن جامه عمل میپوشانند. آنها دخترشان را کالبدشکافی کرده و آن یکی دخترشان که بلعیده شده بود را بیرون میکشند. این یکی کاملا نظرش منطبق با نظر پدر و مادر است و همان مسیری را طی میکند که آنها خواستارش هستند. به ظاهر همه چیز رو به بهبودی است اما این مهمان تازهوارد پا را فراتر از حد خود گذاشته و مرحله سوم نمایش را شکل میدهد. او قدرت را از پدر و مادر پس گرفته و در شیوه حکمرانی آنها افراط میورزد. او اعضا خانواده را گرسنه نگاه داشته و با خشم به آنان میآموزد که نام غذا، غذا نیست بلکه صابون است. پدر، مادر و دختر مقابل چشم پسر دست به قتل پستچی میزنند. این دومین تکان جدی پسر بعد از کالبدشکافی خواهرش است. پدر پیشتر به مناسبت موفقیت رمان خود مهمانیای ترتیب داده بود و حالا دست به پنهان کردن جسد پستچی دارد. مهمانان وی حکم جامعه بینالملل را دارند و آنها (پدر، مادر و خواهر) تلاش میکنند تا این قتل را از نگاه و اذهان آنها (مخاطبان) دور کنند. در انتهای این مرحله رفتن از دنیای خانه را به مصلحت دانسته و تلاش میکنند تا حقایقی را به پسربچه بگویند. این که چطور او را در خانه محبوس کردهاند و نام همه چیز را به اشتباهی به پسر آموختهاند. پسر (نسل جوان) که با این حقایق مواجه میشود، در واکنش نخست کاملا میخکوب شده و در واکنش بعدی دست به کشتار اعضا خانواده خود میکند. کوبندگی افشا حقایق در این صحنه به خوبی اجرا شده اما نحوه به قتل رسیدن اعضا خانواده به هیچوجه. این خودسانسوری و پرهیز کردن از خشونت به هیچ وجه در این صحنه روا نیست. این همان حقی است که اتفاقا کارگردان اثر هم به پسربچه داده اما معلوم نیست به چه دلیل از نمایشش پرهیز کرده است. با این حال نمایش «لرز» منطبق با شرایط حال حاضر کشور و جوانان این مرز و بوم است. جوانانی که حقایق از آنها گرفته شده و تاریکی نصیبشان گشته است.
۲۲ آذر ۱۳۹۸