ایمان سلگی: « مخاطب از فضای بیرون که مخلوطی از آلودگی هوا، ترافیک، سرما و وضعیت معیشتی است وارد سالن می شود، روی صندلی ها می نشیند و هنوز مشغول حرف زدن در مورد اتفاقات بیرون است و آن چیزی که می بیند پرده ی آبی رنگ و بسته ی صحنه است. کم کم نور فید می شود، موزیک قطع می گردد، پرده ی آبی رنگ با صدای خودش آرام باز می شود و رویا شکل می گیرد. این صحنه برای من جذاب ترین صحنه ی زندگی است، چه زمانی که روی صندلی مخاطبان نشسته باشم و چه زمانی که پشت پرده، روی صحنه باشم و قلبم تند تند بکوبد و پرده آرام آرام باز شود. پرده که باز شود رویا شکل می گیرد و به جهانی دیگر پرتاب می شویم، به جهان رویا. جهان رویا دقایقی ادامه دارد و سپس دوباره همه چیز به حالت اول باز می گردد. بازیگر از هیبت نقش بیرون می آید و در رورانس مورد تشویق مخاطب قرار می گیرد. سپس مخاطب آرام به طرف درهای خروجی رفته و سالن را ترک می کند و این درست نقطه ای است که تئاتر باید کارش را شروع کند. وقتی مخاطب برای دیدن نمایش به سالن تئاتر می آید، یک تکه از وجود کسانی را با خود می برد که روی صحنه در حال بازی هستند. کسانی هم که روی صحنه اند هر شب بخشی از وجود خود را کنده و به مخاطب می دهند تا به عنوان تحفه ای از این اجرا با خود ببرد. این تحفه باید آن قدر ارزشمند باشد که وقتی مخاطب از سالن خارج می شود به این فکر کند که چرا احمدشاه به این سرنوشت دچار شده است.»
برای خواندن گفتگوی «ایمان سلگی» به مجله فرهنگی/ هنری آرادمگ به لینک زیر مراجعه کنید:
https://aradmobile.com/mag/culture-and-art/the-king-new-clothes-interview/?preview_id=37358&preview_nonce=cfb1c038f7&_thumbnail_id=37343&preview=true