آروم , خیلی آروم نزدیک بِشو
بیرون این اتاق
سوز است و سرما
حس میکنم خشکی وجود زمستان را
پشت این پنجره های قدی
شبی سرد , سَر بر کشیده
آرام به سویم قدم بردار
تنم تب دارِ وجود توست
تمام شب های تابستان
این لحظه را انتظار می کشیدیم
من , تو , سکوت
چه آرامشی دارد بودنت
بعد از این همه نبود
از: دلِ منتظرِ شادی...