بخشی از سخنرانی بهرام بیضایی در شبهای شعر گوته
چندسال پیش گذرم افتاده بود به سنندج.
آنجا دو گروه تئاتری بود هر دو در مرز انحلال.
پرسیدم چرا؟ معلوم شد چند نمایش پشتسر هم، تمرینهایشان در اولین شب اجرا توقیف شده. این یعنی حاصل یک سال و اندی کوشش بدون چشمداشت. آن هم نمایشنامههایی که همه بر طبق قوانین نظارت تهران اجازه داشت و بارها
... دیدن ادامه ››
اجرا شده بود.
میدانید دقیقا معنیاش چیست؟ از هم پاشیدن یک گروه انسانی همفکر که جنایت نمیکند، قاچاق نمیکند، دزدی نمیکند، و تئاتر کار میکند. دست همه باز است و دست آنها بسته.
آخرین نمایش یکی از دو گروه که سه روز قبل جلوگیری شده بود «بامها و زیر بامها» بود، آن هم توسط تنها کسی که باید حامیشان میبود، یعنی رییس فرهنگ و هنر.
من از رئیس پرسیدم چرا؟ و او گفت درست است که این نوشته در همه جا اجرا شده و اجازه دارد، ولی میدانید، سنندج به نظر من دارای موقعیت خاصی است (همه روسا راجع به شهر خودشان همین را میگویند) و اجرایش اینجا درست نیست.
چرا، چطور؟
گفت چون در این نوشته به همسایۀ شمالی بد گفته شده، و دولت ما الان در روابط حسنه با همسایۀ شمالی است، و ممکن است کدورت سیاسی ایجاد شود.
من جلوی خندهام را گرفتم. مرد عزیز، کسانی که در این نمایشنامه بهشان بد گفته شده روسهای تزاریاند، نه دولت فعلی. از طرفی مدتها نمایشنامهها توقیف میشد که چرا صحبت از همسایه شمالی دوستانه است، از کی به خاطر بدگویی به همسایۀ شمالی نمایشنامهها توقیف میشوند؟ رئیس جواب درستی نداد
#مشروع